103 نتیجه برای مری
دکتر کریماله حاجیان، دکتر مهرداد کاشیفرد، دکتر حسن داودی، دکتر مجید عابدی،
دوره 5، شماره 1 - ( 1-1382 )
چکیده
زمینه و هدف: نواحی شمالی ایران در کرانه جنوبی دریای خزر بر روی کمربند آسیایی سرطان مری قرار دارد که دارای بالاترین میزان بروز سرطان مری در آمارهای جهانی است. هدف از این بررس تعیین مشخصه های اپیدمیولوژیک بیماران مبتلا به سرطان مری در نقاطی از شمال ایران می باشد.مواد و روشها: این مطالعه براساس اطلاعات موجود از پرونده 668 نفر از بیماران مبتلا به سرطان مری مراجعه کننده به مرکز پرتودرمانی شهید رجایی بابلسر طی سالهای 1377- 1371 انجام گردید. داده ها شامل سن، جنس، شغل، سابقه مصرف سیگار، اعتیاد، الکل قومیت، محل سکونت ، محل آناتومیک و نوع هیستولوژیک تومور بوده که از پرونده بیماران توسط فرم مخصوصی استخراج گردید. در تجزیه و تحلیل آماری از آزمون های تی و آزمون کای دو استفاده گردید.یافته ها: میانگین (± انحراف معیار) سنی بیماران مورد مطالعه 11 ± 62.8 سال بود. میانگین سنی بیماران مرد (63.8 سال) از بیماران زن (61.2 سال) به طور معنی داری بیشتر بوده است (P<0.05). شایعترین گروه سنی درگیری تومور 69-60 سال می باشد و 54.5 درصد بیماران را مرد تشکیل دادند. در بیماران مرد 62.1 درصد کشاورز، 14.5 درصد کارگر و 7 درصد کارمند بوده اند. در حالی که در بیماران زن 92.4 درصد خانه دار بوده اند. تقریبا 19.3 درصد بیماران سابقه مصرف سیگار، 7.9 درصد سابقه مصرف مواد مخدر و 0.7 درصد سابقه مصرف الکل داشته اند و نیز 50.3 درصد بیماران ساکن مناطق شهری بوده اند. شایعترین نوع تومور مری از نظر آسیب شناسی کارسینوم سلول سنگفرشی (91.3 درصد) بوده، آدینوکارسینوما 7 درصد در پاتولوژی گزارش شد و نسبت مبتلایان مرد به زن در آدینوکارسینوم 3 به 1 بوده، نیز در مورد کارسینوم سلول سنگفرشی، مردان بیشتر از زنان درگیر بوده اند. بین نوع هیستولوژیکی سرطان مری و جنس رابطه معنی داری مشاهده گردید (P<0.05). شایعترین محل درگیری کارسینوم سلول سنگفرشی ثلث میانی و شایعترین محل درگیری آدینوکارسینوما ثلث تحتانی بود. رابطه معنی دار آماری بین نوع هیستولوژیک و موقعیت درگیر تومور و همچنین بین نوع هیستولوژیک و نوع شغل مشاهده گردید (P<0.05).نتیجه گیری: نتایج این پژوهش، افزایش میزان وفور سرطان مری را بعد از سن 50 سالگی دلالت می کند و از لحاظ رابطه بین نوع هیستولوژیک تومور با موقعیت آناتومیک تومور و جنس، نتایج حاصل با مطالعات انجام شده در کشورهای غربی مطابقت و همخوانی داشته که نشان دهنده الگوی یکسانی بین این شاخصهای اپیدمیولوژیک در سطح جهان می باشد.
دکتر حمیدرضا جوشقانی، دکتر شهریار سمنانی، سید علی میر رضایی، دکتر نفیسه عبدالهی، دکتر سیما بشارت، ناصر بهنام پور، غلامرضا دهباشی، دکتر غلامرضا روشندل،
دوره 8، شماره 3 - ( 7-1385 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماری سلیاک یک بیماری گوارشی است. در این بیماری روده کوچک آسیب می بیند و در جذب عناصر مغذی اختلال ایجاد می شود. با توجه به احتمال ارتباط بین بروز سرطان مری و شیوع بیماری سلیاک، هدف این مطالعه بررسی سرواپیدمیولوژی سلیاک در یکی از نواحی با شیوع بالای سرطان مری بود.روش بررسی: این مطالعه توصیفی طی سال 1384 در مراجعه کنندگان به سه مرکز انتقال خون در شرق، غرب، و مرکز استان گلستان انجام پذیرفت . از 2547 نفر نمونه گیری به عمل آمد. کلیه نمونه ها توسط کیت آنتی بادی ضدترانس گلوتامیناز بافتی(tTG -IgA) به روش ELISA مورد آزمایش قرار گرفتند. بر اساس سطح طبیعی کیت مقادیر کمتر از 4U/ml منفی، بین 4 تا 10 U/ml مثبت ضعیف و بیش از 10 U/ml مثبت در نظر گرفته شدند. برای کلیه نمونه هایی که سطح tTG آنها بیش از 4U/ml شد. آزمایش اندومزیلیال آنتی بادی(EMA) به روش IFA انجام پذیرفت.یافته ها: آزمایشtTG 28 نفر (1.1درصد) مثبت بود که از این تعداد 18 نفر ( 0.7درصد) مثبت ضعیف و 10 نفر (0.4 درصد) مثبت بودند. آزمایش EMA در 8 نفر ( 0.3درصد) مثبت شد. در 70 درصد tTG آنها مثبت شده بود، آزمایش EMA نیز مثبت گردید. ارتباط معنی داری بین قومیت و مثبت شدن نتایج آزمایش tTG مشاهده نشد. از بین مواردی که آزمایش tTG آنها مثبت ضعیف بود، 15 نفر مذکر (83.3 درصد) و 3 نفر مونث ( 16.7درصد) بودند. همه افراد tTG مثبت مذکر بودند.نتیجه گیری: با توجه به بالا بودن میزان شیوع سرطان مری در این استان و ارتباط بیماری سلیاک با سرطان مری به نظر می رسد به بیماری سلیاک باید به طور جدی تری در این منطقه پرداخته شود.
مصطفی رقیمی، مریم رمضانی مجاوری،
دوره 8، شماره 4 - ( 10-1385 )
چکیده
زمینه و هدف: سرطان مری یکی از ده سرطان شایع در سطح جهان است. استان گلستان در کمربند سرطان مری جهان قرار دارد و این کمربند نیز بر کمربند نهشته های لسی جهان منطبق است، لذا احتمال می رود که ارتباط تنگاتنگی بین نهشته های لسی و بروز برخی از بیماری های اندومیک مانند سرطان مری وجود داشته باشد. در سطح استان گلستان نهشته های لسی از شرق به غرب گسترش دارند، لذا نهشته های لسی به عنوان یکی از عوامل خطرزا در اتیولوژی سرطان مری با دیدگاه زمین شناسی پزشکی، مورد بررسی قرار گرفت.روش بررسی: در این مطالعه نمونه برداری از نهشته های لسی استان گلستان از شرق به غرب انجام شد. نمونه های جمع آوری شده برای شناسایی کانی های موجود، مورفولوژی سطحی کانی ها و تجزیه شیمیایی به ترتیب از روش پراش پرتوایکس (XRD)، میکروسکوپ الکترونی روبشی (SEM) و انرژی پراکندگی تجزیه اشعه ایکس (EDAX) استفاده شد.یافته ها: در مطالعات کانی شناسی کانی های غالب کوارتز، فلدسپار و کلسیت بوده و کانی های رسی آن نیز (9.2 درصد) ایلیت و کلریت بود. مقدار سیلیس از 56.3 تا 45.4 درصد از شرق به غرب متغیر بود. اندازه ذرات لس ها از شمال شرقی به طرف جنوب غربی کاهش یافته و ترکیبات شیمیایی نهشته های لسی حاوی K, Al, Si و Ca بود که آنها را می توان به کانی های کوارتز، فلدسپار، کلسیت، ایلیت و کلریت نسبت داد.نتیجه گیری: بر طبق شواهد زمین شناسی پزشکی، شاید نهشته های لسی استان گلستان را بتوان به دلیل تاثیر کانی های رسی بر چرخه بیوشیمیایی، وجود سیلیس بالا در ترکیبات شیمیایی نهشته های لسی و ارتباط مستقیم اندازه دانه ها را به عنوان اتیولوژی شیوع سرطان مری در نظر گرفت. به طوری که تغییرات شیوع سرطان مری در این 30 سال اخیر در استان هنوز بیانگر درصد بالای شیوع سرطان مری در بخش شرقی آن که دارای گسترگی زیادی از نهشته های لسی است، می باشد.
علی عباسی، صدیقه فیاضی، دکتر فرزانه احمدی، محمدحسین حقیقی زاده،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1386 )
چکیده
زمینه و هدف : تنگینفس و خستگی در نارسایی قلبی، باعث اختلال قابل توجهی در کیفیت زندگی و توانایی عملکردی این بیماران میگردد. این مطالعه به منظور تعیین تاثیر برنامه ورزشی پیادهروی خانگی بر کیفیت زندگی و توانایی عملکردی بیماران مبتلا به نارسایی قلبی انجام پذیرفت. روش بررسی: در این پژوهش نیمه تجربی، 60 بیمار بستری مبتلا به نارسایی قلبی کلاس II و III در بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی اهواز طی سال 1384، با روش جورکردن در دو گروه آزمون (30=n) و کنترل (30=n) قرار گرفتند. ابزار گردآوری دادهها شامل فرم اطلاعات دموگرافیک، چک لیست کیفیت زندگی مینهسوتا و فرم زمانبندی شده برنامه ورزشی بود. برنامه ورزشی پیادهروی در این بیماران سه بار در هفته و تا هشت هفته انجام گرفت. در ابتدا و انتهای مداخله نیز چک لیست کیفیت زندگی مینهسوتا برای تعیین کیفیت زندگی در اختیار بیماران دو گروه قرار گرفت. همچنین تست پیاده روی 6 دقیقهای نیز به منظور تعیین توانایی عملکردی بیماران در ابتدا و انتهای مداخله در دو گروه انجام گرفت. دادهها به وسیله نرمافزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید. یافتهها: اختلاف قابل توجهی میان میانگین مسافت طی شده در MWT 6 در ابتدا و انتهای مداخله در بیماران گروه آزمون وجود داشت (86/373 متر در ابتدای مداخله تا 30/412 متر در انتهای مداخله، 05/0P<). این تفاوت در بیماران گروه کنترل معنیدار نبود (79/376 متر در ابتدای مداخله تا 63/377 متر در انتهای مداخله). اختلاف قابل توجهی میان نمرات کیفیت زندگی، در ابتدا و انتهای مداخله در گروه آزمون وجود داشت (32/52 در ابتدای مداخله تا 80/43 در انتهای مداخله). این تفاوت در گروه کنترل معنیدار نبود (32/52 در ابتدای مداخله تا 80/43 در انتهای مداخله). همچنین بین مدت زمان ورزش هفتههای اول، چهارم و هشتم تفاوت معنیدار وجود داشت (05/0P<). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که فعالیتهای ورزشی پیادهروی میتواند به عنوان یک روشدرمانی در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی بهکار رود، زیرا باعث کیفیت زندگی و نیز توانایی عملکردی و ظرفیت ورزشی بیماران میگردد.
دکتر مهدی سیلانیان طوسی، دکتر سیدامیر آل داوود، دکتر کاظم انوری، دکتر غلامحسین نوفرستی، دکتر سمیرا محتشمی،
دوره 9، شماره 3 - ( 7-1386 )
چکیده
زمینه و هدف : جراحی و رادیوتراپی درمانهای اصلی موضعی برای کارسینومای مری میباشند. نتایج رادیوتراپی تنها رضایت بخش نبوده است. هدف از این مطالعه ارزیابی نتایج درمان به روش کمورادیوتراپی قطعی در بیماران مبتلا به کارسینومای سلول سنگفرشی مری بود.
روش بررسی: این مطالعه همگروهی تاریخی آیندهنگر روی 190 بیمار غیر متاستاتیک مبتلا به کارسینومای مری که بین بهار 1379 تا بهار 1383 با هدف درمان قطعی به روش کمورادیوتراپی (Gy 64-55 ، Cisplatin با دوز mg/m2 100-80 روز اول و 5FU با دوز mg/m2 1000-750 انفوزیون 24 ساعت به مدت 4روز) در مرکز تحقیقات سرطان دانشگاه علوم پزشکی مشهد تحت درمان قرار گرفته بودند، انجام شد. حداقل یک دوره شیمیدرمانی همزمان با رادیوتراپی تجویز شده بود.
یافتهها : بیماران شامل 99 مرد و 91 زن با میانه سنی 65 سال (بین 84 -25) بودند. میانه دوز تجویز شده Gy 60 (بین 64-55) و میانه دورههای تجویز شده شیمیدرمانی 4 (بین 8-1) بود. با میانه پیگیری 12 ماه (بین 60-3) میزان بقاء یک، دو و سه ساله به ترتیب 8/67درصد، 7/48درصد و 3/36درصد به دست آمد. کاهش علائم در 84درصد بیماران با دیسفاژی مشاهده شد. 109 بیمار با میانه پیگیری 14 ماه (بین 3 تا 60) عاری از عود باقی ماندند که در این میان 34 نفر بیش از 24 ماه پیگیری شده بودند. 81 مورد (6/42درصد) شکست درمان (34 مورد شکست موضعی ناحیهای، 14 مورد متاستاز دوردست و 33 مورد متاستاز دوردست همراه با شکست موضعی ناحیهای) در طی پیگیری مشخص شد.
نتیجهگیری: گرچه کمورادیوتراپی قطعی در گروهی از بیماران مبتلا به کارسینومای سلول سنگفرشی مری باعث بقاء طولانی مدت و حتی درمان قطعی میشود، اما هنوز عود موضعی ناحیهای و متاستاز علت عمده شکست درمان میباشد.
دکتر شهریار سمنانی، دکتر سیما بشارت، دکتر عباسعلی کشتکار، دکتر احمد دانش، دکتر نفیسه عبدالهی، دکتر غلامرضا روشندل، دکتر سیداحمد حسینی، دکتر سیدمهدی صداقت،
دوره 10، شماره 3 - ( 7-1387 )
چکیده
زمینه و هدف : سرطان دستگاه گوارش فوقانی (مری و معده) معمولاً در مراحل انتهایی تشخیص داده شده و پیشآگهی آنها در زمان تشخیص بسیار بد میباشد. به دلیل بالا بودن میزان بروز این سرطان در استان گلستان، این مطالعه به منظور بررسی بقای کوتاه مدت (6 و 12 ماهه) بیماران مبتلا به سرطانهای دستگاه گوارش فوقانی در روستاهای استان گلستان انجام شد. روش بررسی: در این مطالعه توصیفی تحلیلی، اطلاعات 121 نفر از ساکنین مناطق روستایی که سرطان مری و معده آنان براساس گزارش آسیبشناسی از فروردین 1382 لغایت شهریور 1383 تشخیص داده شده بود، جمعآوری گردید. پس از مصاحبه حضوری با بیماران یا بستگان آنها، 108 پرسشنامه تکمیل شده در خصوص زمان تشخیص بیماری، عوامل اجتماعی-فردی و بالینی – آسیبشناسی مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. میانه بقای بیماران سرطان مری و معده برحسب جنس و گروههای سنی با استفاده از روش آماری کاپلان میر با یکدیگر مقایسه شد. یافتهها : نسبت مرد به زن در بیماران مبتلا به سرطان معده 8/3 به 1 و در سرطان مری 2/1 به 1 بود. بقای شش ماهه و یک ساله در بیماران سرطان مری به ترتیب 76/54 درصد و 2/26 درصد بود. در بیماران مبتلا به سرطان معده بقای شش ماهه 6/66درصد و بقای یکساله 5/37 درصد بود. در آنالیز آماری اختلاف میانه بقای بیماران سرطان مری و معده برحسب گروههای سنی و جنس از نظر آماری معنادار نبود. نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که علیرغم بالا بودن میزان بروز و شیوع سرطانهای گوارش فوقانی در این منطقه هنوز پیشآگهی بیماران مبتلا درحد بسیار پائینی بوده و نیازمند مداخله و بازنگری در روشهای تشخیصی و درمانی بیماران میباشد.
دکتر شهریار سمنانی، دکتر سیما بشارت، دکتر علی عربعلی، دکتر عباسعلی کشتکار، دکتر غلامرضا روشندل، دکتر نفیسه عبدالهی، ناصر بهنام پور،
دوره 11، شماره 3 - ( 7-1388 )
چکیده
زمینه و هدف : سرطانهای مری و معده از سرطانهای شایع در دنیا و عامل مرگ و میر بالایی در سال میباشد. عوامل خطر و محافظتی متعددی برای این سرطانها تصور شدهاند. یکی از عوامل محافظتی مطرح شده سختی آب آشامیدنی است. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط سختی آب آشامیدنی با بروز سرطانهای مری و معده در استان گلستان انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه اکولوژیک، دادههای منابع آب شهری استان گلستان طی سالهای 84-1383 برای هر شهر بهصورت میانگین گزارش شد. تمامی بیماران تشخیص داده شده ساکن مناطق شهری در طی این مدت وارد مطالعه شدند. تقسیمبندی شهرها به مناطق بروز پایین، متوسط و بالا براساس صدکهای 33 درصد و 66 درصد برای هر کدام از سرطانها انجام شد. برای یافتن روابط موجود از Pearson Correlation Coefficient و مدلهای رگرسیونی استفاده شد. یافتهها : نتایج نشان داد که آب آشامیدنی مناطق شهری استان از آبهای سبک و نسبتاً سخت بوده و در محدوده استاندارد تعریف شده برای آب آشامیدنی قرار دارد. ارتباط معنیداری بین میزان سختی آب آشامیدنی و میزان بروز سرطانهای مری و معده در مناطق مختلف استان وجود نداشت. نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که سختی آب آشامیدنی در سطح اکولوژیک بر بروز سرطان مری و معده در مناطق شهری استان گلستان تأثیری ندارد.
دکتر اصغر اکبری، فاطمه غیاثی، مریم براهویی، محمدرضا عرب کنگان،
دوره 11، شماره 4 - ( 10-1388 )
چکیده
زمینه و هدف : تمرین ثباتدهنده گردن روشی است که برای بهبود مکانیسمهای درونی ستون فقرات طراحی شده است و سبب ثبات فقرات گردن و آسیبناپذیری آن میگردد. این مطالعه به منظور تعیین اثربخشی تمرینهای اختصاصی ثباتدهنده عضلات گردن نسبت به تمرینهای دینامیک در بهبود ناتوانی و درد مزمن گردن انجام شد. روش بررسی : این کارآزمایی بالینی تصادفی کنترل شده دو سوکور روی 26 بیمار مراجعه کننده به کلینیک فیزیوتراپی دانشگاه علوم پزشکی زاهدان با تشخیص درد مزمن گردن طی سالهای 86-1385 انجام شد. بیماران به صورت تصادفی در دو گروه 13تایی تمرینهای ثباتدهنده و دینامیک قرار گرفتند. درد (رتبهای) با مقیاس اندازهگیری دیداری درد و Northwick Park Neck Pain Questionnaire (NPNPQ)، شدت ناتوانی (رتبهای) با Neck Disability Index (NDI)، قدرت عضلات گردن (بار) توسط Dynatest و دامنههای حرکتی (درجه) با گونیامتر مخصوص گردن قبل و پس از درمان ارزیابی شد. برنامه درمان برای هر دو گروه شامل 24 جلسه تمرین طی 12 هفته، هر هفته 2 جلسه و هر جلسه 45 دقیقه بود. از آزمونهای t مستقل ، منویتنی ، t زوج و ویلکاکسون به ترتیب برای مقایسه نتایج قبل و بعد درمان بینگروهی و درونگروهی استفاده گردید. یافتهها : میانگین درد گردن (NPNPQ) در گروه ثباتدهنده از 77/0+-23/18 به 39/4+-54/7 و در گروه دینامیک از 99/3+-31/18 به 89/3+-85/11 کاهش یافت (P<0.05). میانگین ناتوانی (NDI) در گروه ثباتدهنده از 99/4+-69/22 به 09/4+-23/8 و در گروه دینامیک از 88/4+-23/22 به 54/5+-92/14 کاهش یافت (P<0.05). افزایش قدرت عضلات، دامنه حرکتی اکستانسیون و کاهش میانگین درد و ناتوانی بعد از درمان در گروه ثباتدهنده نسبت به گروه دینامیک بیشتر بود (P<0.05). اختلافی بین دو گروه از نظر قدرت عضلات فلکسور و فلکسور طرفی چپ و نیز دامنه فلکسیون و فلکسیون طرفی راست و چپ بعد از درمان وجود نداشت. نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که هر دو روش تمرین ثباتدهنده و تمرین دینامیک گردن در بیماران با درد مزمن گردن سبب افزایش قدرت عضلات سطحی و عمقی گردن، افزایش دامنههای حرکتی آن و کاهش درد و ناتوانی میشوند. همچنین استفاده از تمرینهای ثباتدهنده در کاهش درد و ناتوانی و افزایش قدرت، موثرتر از تمرینهای دینامیک بود.
دکتر علیرضا خویی، دکتر جینا خیاط زاده، دکتر علیرضا فاضل، سپیده سالاری بیناباج، مینو گوهری،
دوره 12، شماره 2 - ( 4-1389 )
چکیده
زمینه و هدف : ترکیبات قندی سطح سلول و ماتریکس سلول، دارای نقش با اهمیتی در تنظیم میانکنشهای سلول - سلول و سلول - ماتریکس هستند. تغییر قندهای سلولی، یکی از مهمترین وقایع مولکولی است که در طی فرآیند بدخیمی بافتها ایجاد میشود. این مطالعه به منظور بررسی هیستوشیمیایی موکوپلیساکاریدهای سلولی و ارتباط آن با تمایز تومور در کارسینومای مری و معده انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه آزمایشگاهی نمونههای بافتی 80 بیمار شامل 40 بیمار با اسکوآموس سل کارسینومای مری (SCC) و 40بیمار با آدنوکارسینومای معده با تمایزهای مختلف تومور، از بخش آسیبشناسی بیمارستان امام رضا (ع) مشهد طی سال 1388 انتخاب گردید. نمونهها با روش آلسینبلو PH 1 و 2.5 برای شناسایی ترکیبات موکوسی سولفاته و کربوکسیله همراه با شاهد مثبت و منفی رنگآمیزی و بررسی میکروسکوپی شدند.
یافتهها : سلولهای پوشش طبیعی و کارسینوم مری در تمایزهای مختلف در PH 1 و 2.5 رنگپذیری منفی داشتند؛ اما سلولهای استرومای طبیعی و توموری واکنش مثبت داشتند. سلولهای غددی طبیعی و سرطانی معده در PH 1 منفی؛ ولی سلولهای غددی طبیعی در PH2.5 مثبت شدند؛ اما سلولهای سرطانی در تمایزهای مختلف پاسخ ضعیفی نشان دادند. سلولهای استرومای طبیعی و توموری معده در در PH 1 و 2.5 مثبت بودند.
نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که احتمالاً در فرایند سرطانی شدن، تغییر در عملکرد سلولهای پوششی مری از نظر ایجاد ترکیبات موکوسی سولفاته و کربوکسیله پدید نمیآید؛ ولی در سلولهای غددی معده تغییراتی به صورت کاهش ترشح ترکیبات موکوسی کربوکسیله ایجاد میگردد.
دکتر شهریار سمنانی، دکتر غلامرضا روشندل، دکتر عباسعلی کشتکار، دکتر آزاده سادات زنده باد، هادی رحیم زاده، دکتر سیما بشارت، دکتر نفیسه عبدالهی، دکتر عبدالوهاب مرادی، عبدالجلیل ساریخانی، هانیه سادات میرکریمی، سیده زینب هاشمی نسب،
دوره 12، شماره 3 - ( 7-1389 )
چکیده
زمینه و هدف : استان گلستان در شمال ایران یکی از مناطق پرخطر سرطان مری در جهان میباشد. مطالعات متناقضی در رابطه با ارتباط میزان سلنیم و بروز سرطان دستگاه گوارش فوقانی وجود دارد. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط بین میزان سلنیوم موجود در خاک و سرطان مری در استان گلستان انجام شد. روش بررسی : این مطالعه اکولوژیک در سال 1386 انجام و در طی آن استان گلستان براساس طول و عرض جغرافیایی به 135 بلوک تقسیمبندی شد. یک نمونه خاک از مرکز هر بلوک جمعآوری و سپس میزان سلنیوم در نمونههای خاک با روش جذب اتمی اندازهگیری شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و آزمون تی انجام گردید. سطح معنیداری کمتر از 0.05 در نظر گرفته شد. یافتهها : میانگین و انحراف معیار میزان سلنیوم موجود در خاک استان گلستان 1.61+-3.7 میلیگرم بر کیلوگرم به دست آمد. ارتباط مستقیمی بین میزان سلنیوم خاک و میزان بروز استاندارد شده سنی (ASR)سرطان مری در استان گلستان دیده شد (P=0.03, Pearson correlation coefficient=0.19). میانگین میزان سلنیوم خاک در منطقه پرخطر سرطان مری (4.13 میلیگرم بر کیلوگرم) بهطور معنیداری بیشتر از منطقه کمخطر (3.39 میلیگرم بر کیلوگرم) بود (P=0.01). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که میزان سلنیوم در خاک منطقه استان گلستان بیش از حد مجاز بوده و ارتباط معنیدار مستقیم بین میزان سلنیوم خاک و بروز سرطان مری وجود دارد.
دکتر طناز احدی، دکتر محمد سالکی، دکتر محمد رازی، دکتر غلامرضا رئیسی، دکتر بیژن فروغ،
دوره 12، شماره 4 - ( 10-1389 )
چکیده
زمینه و هدف : استئوآرتریت شایعترین بیماری مفاصل سینوویال میباشد. این بیماری با تخریب پیشرونده غضروف مفصلی مشخص میشود. شیوع این بیماری در سنین سالمندی بوده و در رأس علل ناتوانی در این سنین قرار دارد. علائم بیماری استئوآرتریت زانو به صورت درد، خشکی صبحگاهی و محدودیت حرکات مفصلی میباشد. این مطالعه به منظور مقایسه اثر مدالیتههای فیزیکی و تمرین ایزومتریک بر علائم بیماران مبتلا به استئوآرتریت زانو انجام پذیرفت. روش بررسی : این کارآزمایی بالینی تصادفی شده روی 40 بیمار مبتلا به استئوآرتریت زانو مراجعه کننده به درمانگاه طب فیزیکی و توانبخشی بیمارستان فیروزگر تهران در سال 1388 انجام شد. بیماران براساس علائم بالینی و رادیولوژیکی طبق معیارهای ACR انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه 20 نفره تحت درمان با مدالیتههای فیزیکی (A) و تمرین ایزومتریک (B) قرار گرفتند. گروه A تحت درمان با مدالیته فیزیکی به مدت 12 جلسه (4 هفته) و گروه B تحت درمان با تمرین ایزومتریک در منزل (4 هفته) قرار گرفتند. برای ارزیابی از فرم پرسشنامه Koos استاندارد شده و نیز برای اندازهگیری شدت درد از مقیاس بصری درد (VAS) استفاده شد. دادهها با استفاده از نرمافزاری آماری SPSS-11 و آزمون تی تحلیل شدند. یافتهها : در گروه مدالیته فیزیکی میانگین کیفیت زندگی پس از مداخله افزایش و میانگین شدت درد و علائم بالینی شامل تورم و سفتی مفصل کاهش یافت (P<0.05). در گروه تمرین ایزومتریک میانگین شدت علائم بالینی کاهش و کیفیت زندگی پس از مداخله افزایش یافت (P<0.05). همچنین میانگین درجه بهبود فعالیتهای روزمره زندگی پس از مداخله در گروه مدالیته فیزیکی به میزان معنیداری نسبت به گروه تمرین ایزومتریک بالاتر بود (P<0.05). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که مدالیتههای فیزیکی و تمرین ایزومتریک زانو در بیماران مبتلا به استئوآرتریت به یک میزان باعث کاهش درد شده است؛ اما روش درمانی مدالیتههای فیزیکی باعث بهبود معنیدار فعالیتهای روزمره زندگی در مقایسه با روش درمانی تمرین ایزومتریک میگردد.
ایرج ملکی، غلامعلی گدازنده،
دوره 13، شماره 1 - ( 1-1390 )
چکیده
پنومونی آسپیراسیون بیماری خطرناکی است که به دلایل مختلفی ایجاد میشود. دیورتیکول اپیفرنیک هم بیماری نادری است که میتواند منجر به آسپیراسیون مواد غذایی احتباس یافته در دیورتیکول گردد. از طرفی سل مدیاستن هم میتواند دیورتیکولهای کششی را در بخش میانی مری ایجاد کند که عمدتاً بدون علامت و عارضه هستند. در این مقاله موردی از همراهی این سهبیماری گزارش میگردد که پس از سپری شدن 7 سال از درمان طبی و جراحی، عارضهای مشاهده نشد.
دکتر سیدجعفر موسوی، معصومه حبیبیان،
دوره 13، شماره 4 - ( 10-1390 )
چکیده
زمینه و هدف : فیبرینوژن به عنوان یک شاخص التهابی، بخش اصلی از مسیر آبشاری انعقاد خون است که نقش مهمی در تصلب شرایین و عوارض ناشی از لختهزایی ایفاء مینماید. این مطالعه به منظور مقایسه اثر دو شیوه تمرینی حاد هوازی و مقاومتی بر غلظت فیبرینوژن پلاسمایی زنان فعال جوان انجام شد. روش بررسی : این مطالعه نیمهتجربی روی 20 زن سالم و فعال دانشجوی تربیت بدنی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری در سال 1388 انجام شد. افراد به صورت در دسترس و هدفمند انتخاب و سپس به دو گروه تمرین مقاومتی و تمرین هوازی تقسیم شدند. پروتکل تمرینی گروه هوازی شامل دویدن بر روی تریدمیل با 75- 65 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی تا رسیدن به واماندگی و در گروه مقاومتی اجرای شش تمرین با وزنه در سه ست و 7- 5 تکرار با شدت 80درصد از یک تکرار بیشینه بود. افراد از نظر متغیرهای آنتروپومتریک، حداکثر اکسیژن مصرفی، درصد چربی و سن همسان شدند. پس از 12 ساعت ناشتایی شبانه، نمونههای خونی در مراحل قبل، بلافاصله و 60 دقیقه پس از آزمون گرفته شد. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-12 و آزمونهای کولموگروف- اسمیرونوف، تحلیل واریانس اندازههای تکراری، تعقیبی LSD و t مستقل تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : در هر دو گروه تمرینی مقاومتی و هوازی مقادیر فیبرینوژن بلافاصله بعد از تمرین افزایش یافت و در 60دقیقه ریکاوری تا سطوح بالاتر از مقادیر پایه بالا ماند. تغییرات فوق فقط در گروه هوازی معنیدار (P<0.05) بود. در مقایسه بین گروهی سطوح فیبرینوژن، فقط تفاوت معنیداری در غلظت فیبرینوژن بلافاصله پس از تمرین و با سطوح بالاتر در گروه تمرین مقاومتی نسبت به تمرین هوازی مشاهده شد (P<0.035). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که اجرای یک جلسه تمرین حاد هوازی واماندهساز با شدت متوسط ممکن است به افزایش کمتر سطوح فیبرینوژن پلاسمایی در مقایسه با یک جلسه تمرین مقاومتی با شدت 80 درصد یک تکرار بیشینه، منجرشود.
اسرا عسکری، بابی سان عسکری، دکتر زین العابدین فلاح، شیما کاظمی،
دوره 14، شماره 1 - ( 1-1391 )
چکیده
زمینه و هدف : بیماریهای قلبی و عروقی یکی از مهمترین علل مرگ و میر در جهان میباشند. افزایش لیپیدهای خون به خصوص کلسترول و تری گلسیرید دو عامل خطر بیماریهای قلبی و عروقی میباشند. این مطالعه به منظور تعیین اثر هشت هفته تمرین هوازی بر سطح لیپیدو لیپو پروتئینهای سرم زنان غیرورزشکار انجام شد. روش بررسی : این مطالعه شبهتجربی روی 30 زن غیرورزشکار با دامنه سنی 45-30سال در شهرستان گلوگاه از استان مازندران در سال 1387 انجام شد. روش نمونهگیری از نوع تصادفی بود. افراد با روش همتاسازی از روی Vo2max به دست آمده به دو گروه 15 تایی کنترل و آزمایش تقسیم شدند. لیپوپروتئین پرچگال (HDL-c)، کلسترول تام (TC)، تریگلیسرید (TG)، لیپوپروتئین کمچگال (LDL-c)، لیپوپروتئین بسیارکمچگال (VLDL-c)، عامل خطر بیماریهای قلبی (RF=TC/HDL) و درصد چربی زیرپوستی قبل از تمرین هوازی ارزیابی گردید. سپس گروه آزمایش به مدت هشت هفته، هر هفته سه جلسه و هر جلسه یک ساعت تحت تمرین هوازی (با شدت 60 تا 70 درصد ضربان قلب بیشینه) قرار گرفتند. پس از هشت هفته تمرین لیپید و لیپوپروتئینهای سرم گروههای آزمایش و کنترل تعیین گردید. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-14 و آزمونهای t همبسته و t مستقل تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : بین میزان کلسترول تام ، عامل خطر بیماریهای قلبی (RF) و درصد چربی زیرپوستی در گروه آزمایش در مرحله پسآزمون نسبت به پیشآزمون کاهش معنیداری مشاهده گردید (P<0.05). همچنین مقادیر HDL-c، تریگلیسرید، LDL-c و VLDL-c در گروه آزمایش نسبت به کنترل افزایش نشان داد؛ اما این افزایش از نظر آماری معنیدار نبود. بین میزان کلسترول تام ، LDL-c ، RF و درصد چربی زیرپوستی در گروه آزمایش نسبت به کنترل در پسآزمون کاهش معنیداری مشاهده گردید (P<0.05). افزایش مقدار HDL-c و کاهش در مقادیر تریگلیسرید و VLDL-c در گروه آزمایش نسبت به کنترل مشاهده گردید؛ ولی از نظر آماری معنیدار نبود. نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که تمرینات هوازی سبب کاهش درصد چربی زیرپوستی، کلسترول تام ، RF و لیپوپروتئینهای کمچگال پلاسما در زنان غیرورزشکار میگردد.
دکتر وحید تأدیبی، زهرا بیات،
دوره 14، شماره 2 - ( 4-1391 )
چکیده
زمینه و هدف : دیابت نوع 2 به عنوان اختلال متابولیکی جدی، کیفیت زندگی افراد مبتلا را تحت تأثیر قرار میدهد. این مطالعه به منظور تعیین اثر مداخله دارویی و تمرین هشت هفته تمرین هوازی بر کیفیت زندگی زنان دیابتی نوع 2 انجام شد. روش بررسی : این کارآزمایی بالینی روی 52 زن مبتلا به دیابت نوع 2 مراجعه کننده به مرکز دیابت بیمارستان طالقانی کرمانشاه از اردیبهشت لغایت تیرماه 1389 انجام شد. بیماران به طور تصادفی به چهار گروه تمرین ایروبیک با مصرف دوز کامل دارو (12 نفر)، تمرین ایروبیک با مصرف نصف دوز دارو (12 نفر)، بدون تمرین با مصرف دوز کامل دارو (14 نفر) و بدون تمرین با مصرف نصف دوز دارو (14نفر) تقسیم شدند. تمرین ایروبیک شامل جلسات تمرینی 45 دقیقه در ابتدا و افزایش تدریجی تا 105 دقیقه بود که در هر هفته 3 جلسه و به مدت 8 هفته اجراء شد. دوز کامل دارو شامل مصرف روزانه 500 میلیگرم متفورمین و 5 میلیگرم گلیبنکلامید و نصف دوز دارو شامل مصرف روزانه 250 میلیگرم متفورمین و 5/2 میلیگرم گلیبنکلامید بود. در گروههای بیتمرین، آزمودنیها هیچگونه فعالیت ورزشی انجام ندادند. از پرسشنامه SF-36 (short-form health survey with only 36 questions) برای ارزیابی کیفیت زندگی استفاده شد. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-18 و آزمونهای ANOVA و تی وابسته تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : در ابتدای مطالعه تفاوت معنیداری در کیفیت زندگی بین چهار گروه مشاهده نشد. پس از مداخله، کیفیت زندگی در گروه اول افزایش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). در گروه دوم همه خردهمقیاسهای کیفیت زندگی افزایش داشتند؛ اما فقط افزایش در خردهمقیاس عملکرد اجتماعی از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05). در گروه سوم در همه خردهمقیاسها کاهش دیده شد و در خردهمقیاسهای عملکرد بدنی، نشاط و سرزندگی و درد جسمانی از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05). در گروه چهارم کیفیت زندگی کاهش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که تمرین ایروبیک با مصرف کامل دارو میتواند باعث بهبود کیفیت زندگی زنان مبتلا به دیابت نوع2 گردد.
محمدجواد دیلم، محمدعلی قرائت، دکتر محمدعلی آذربایجانی، حسینعلی اسلانی کتولی،
دوره 14، شماره 2 - ( 4-1391 )
چکیده
زمینه و هدف : افزایش شدت تمرین یکی از راهکارهای توسعه عملکرد ورزشکاران میباشد. کارآمدی برنامه تمرین از طریق سنجش نشانگران بیوشیمیایی و روانشناختی تعیین میگردد. از آنجایی که پاسخ این متغیرها به افزایش شدت تمرین وابسته به سطح آمادگی افراد مورد مطالعه و نوع برنامه تمرینی میباشد؛ نتایج مطالعات موجود متناقض است. لذا این مطالعه به منظور تعیین اثر افزایش شدت تمرین بر کورتیزول، تستوسترون، آلفاآمیلازبزاقی و وضعیت خلق و خوی کشتیگیران حرفهای نوجوان انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه شبهتجربی 15 کشتیگیر نوجوان دعوت شده به اردوی تیم ملی در سال 1388 به مدت سه هفته تمرینات فزاینده را انجام دادند. نمونه بزاق قبل از انجام تمرینات، پایان هفتههای اول، دوم و سوم برای سنجش غلظت کورتیزول، تستوسترون وآلفاآمیلاز جمعآوری گردید. برای سنجش خلق و خوی افراد مورد مطالعه قبل و پس از پایان دوره تمرینی، از آزمون 24 سوالی نیمرخ وضعیت خلق و خو برامس استفاده گردید. با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-14 ، برای تعیین اثر یک دوره تمرین شدید بر عوامل آمادگی جسمانی و نیمرخ وضعیت خلقی از مدل آماری t و برای تغییرات متغیرهای بزاق از مدل آماری تحلیل واریانس استفاده شد. یافتهها : پس از افزایش شدت تمرین سههفتهای، غلظت کورتیزول (0.75+-7.69 ng/ml در مقابل 0.93+-8.1 ng/ml)، تستوسترون (0.89+-82.3 ng/ml در مقابل 1.7+-64.2 ng/ml)، آلفاآمیلازبزاقی (1.35+-98.81 U/ml در مقابل 1.5+-84.2 U/ml) و خلق و خو (3.28+-16.4 در مقابل 2.91+-20.08)تفاوت آماری معنیداری نشان نداد. نتیجهگیری : نتایج این مطالعه نشان داد که افزایش شدت تمرین بر غلظت کورتیزول، تستوسترون و آلفاآمیلازبزاقی و نیز خلق و خوی کشتیگیران حرفهای نوجوان اثری ندارد.
عبدالحمید حاجی حسنی، فرید بحرپیما، امیرهوشنگ بختیاری، محمد تقیخانی،
دوره 14، شماره 3 - ( 7-1391 )
چکیده
زمینه و هدف : ادیپونکتین هورمون مترشحه از سلولهای ادیپوسیت است که سطح پایین آن نشاندهنده مقاومت انسولینی و گسترش بیماری دیابت میباشد. تمرین درمانی بهصورت منظم و در میان مدت، موجب کاهش مقاومت انسولینی، افزایش جذب گلوکز در عضلات، افزایش سطح ادیپونکتین و کاهش هموگلوبین گلیکوزیله در افراد مبتلا به دیابت میگردد. این مطالعه به منظور تعیین اثر دویدن روی سطوح شیبدار مثبت (تمرینات کانسنتریک) و منفی (تمرینات اکسنتریک) بر میزان ادیپونکتین پلاسما و گلوکز سرم بیماران مبتلا به دیابت نوع2 انجام شد. روش بررسی : این کارآزمایی بالینی روی 28 بیمار (13 مرد و 15 زن) در محدوده سنی 60-40 سال مبتلا به دیابت نوع 2 ارجاع شده توسط مرکز دیابت سمنان به مرکز تحقیقات توانبخشی عصبی - عضلانی دانشگاه علوم پزشکی سمنان در سال 1389 انجام شد. بیماران بهطور تصادفی در دو گروه تمرینات اکسنتریک و کانسنتریک با استفاده از تردمیل قرار گرفتند. قبل و بعد از دورههای کنترل و مداخله گلوکز، هموگلوبین گلیکوزیله (HbA1c) و ادیپونکتین سرم گروهها اندازهگیری شد. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-18 و آزمونهای Kolmogorov-Smirnov ، Repeated-Measures ANOVA ، Tukey و independent t-test تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : تمرینات اکسنتریک و کانسنتریک سبب کاهش آماری معنیداری در میزان گلوکز و هموگلوبین گلیکوزیله سرم و نیز افزایش میزان ادیپونکتین سرم بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 گردید (P<0.05). با این وجود تمرینات اکسنتریک نسبت به تمرینات کانسنتریک سبب کاهش بیشتر گلوکز و هموگلوبین گلیکوزیله سرم و افزایش بیشتر ادیپونکتین سرم بیماران نسبت به گروه تمرینات کانسنتریک گردید (P<0.05). نتیجهگیری : تمرینات اکسنتریک در کاهش و کنترل گلوکز سرم و بهبود ادیپونکتین سرم بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 مؤثرتر از تمرینات کانسنتریک میباشد.
ابراهیم بنیطالبی، کیهان قطره سامانی، گشتاسب مردانی، علی سهیلی، رویا انصاری سامانی، حسین تیموری،
دوره 14، شماره 4 - ( 10-1391 )
چکیده
زمینه و هدف : اسفنگوزین-1-فسفات (S1P) در تنظیم، تکثیر، تمایز، هایپرتروفی و مقابله با مرگ برنامهریزی شده سلولی و فعالسازی سلولهای ماهوارهای (satellite cell) نقش دارد. این مطالعه به منظور تعیین اثر 8 هفته تمرین مقاومتی بر مقدار اسفنگوزین-1-فسفات، میزان بیان ژن اسفنگوزین-1-فسفات کیناز1 و ایزوفرمهای مختلف زنجیره سنگین میوزینی (MHC I, IIa, IIb, IIx) عضلات اسکلتی تند و کند انقباض موش صحرایی نر انجام شد. روش بررسی : این مطالعه تجربی روی 24 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار 8 هفتهای با وزن تقریبی 250-190 گرم انجام شد. موشها به صورت تصادفی در دو گروه 12 تایی کنترل و تمرینی قرار گرفتند. نردبان مقاومتی یک متری با فاصله میلههای 2 سانتیمتری با شیب 85 درجه بهعنوان وسیله تمرین مقاومتی و وزنههای متصل شده به دم حیوان بهعنوان مقاومت استفاده شد. مقدار S1P در لایه کلروفرم بهوسیله دستگاه HPLC اندازهگیری شد. برای بررسی بیان ژن اسفنگوزین-1-فسفات کیناز1 (SK1) و ایزوفرمهای مختلف زنجیره سنگین میوزینی (MHC I, IIa, IIb, IIx) عضلات اسکلتی تند و کند موشها از روش Real-Time PCR استفاده شد. بیان ژنها در عضلات تاکننده بلند انگشت شست پا (Flexor Hallucis Longus: FHL) به عنوان عضله تندانقباض و عضله نعلی (Soleus: SOL) به عنوان کندانقباض بررسی گردید. دادهها با میانگین و انحراف معیار توصیف گردید و پس از انجام آزمون نرمالیتی Kolmogorov-Smirnov، مقایسه میانگینها با نرمافزار SPSS-17 و independent t-test مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها : تمرین مقاومتی محتوای S1P در عضله FHL 0.292±1.042 pmol/mg weight و SOL 0.111±0.587 pmol/mg weight را در گروه تمرینی در مقایسه با عضله FHL 0.146±0.608 pmol/mg weight و SOL 0.159±0.427 pmol/mg weight گروه کنترل افزایش داد (P<0.05). بهعلاوه تمرین مقاومتی باعث تغییرات در بیان ژن SK1 در عضله تندانقباض FHL و کندانقباضSOL ، MHC I در عضله تندانقباضFHL و کندانقباضSOL ، MHC IIa در عضله تندانقباض FHL و کندانقباض SOL، MHC IIb در عضله تندانقباض FHL و کندانقباض SOL و MHC IIx در عضله کندانقباضSOL گروهتمرینی نسبت به گروه کنترل شد (P<0.05). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که تمرین مقاومتی سبب افزایش میزانS1P عضلانی و بیان MHCs و SK1 میگردد.
دکتر محمدرضا رمضان پور، عباس خسروی،
دوره 15، شماره 1 - ( 1-1392 )
چکیده
زمینه و هدف : چاقی و رژیم غذایی با چربی اشباع شده بر لیپوپروتئینهای سرم اثر منفی میگذارد. بهترین روش برای درمان چاقی و کاهش لیپوپروتئینهای سرم استفاده از رژیم غذایی حاوی اسیدهای چرب اشباع نشده توأم با ورزشهای استقامتی است. این مطالعه به منظور تعیین اثر 8 هفته تمرین هوازی و مصرف بادام زمینی بر سطح سرمی لیپوپروتئینهای مردان دارای اضافه وزن و چاق انجام شد. روش بررسی : این مطالعه شبهتجربی روی 36 مرد چاق و دارای اضافه وزن با میانگین سنی 3.4±41.82 سال و نمایه توده بدنی 2.50±32.38 در شهرستان گالیکش استان گلستان در سال 1388 انجام شد. افراد به صورت غیرتصادفی هدفمند انتخاب شدند. آزمودنیها به سه گروه 12 نفری کنترل، تمرین هوازی (گروه تجربی اول) و تمرین هوازی توأم با مصرف روزانه 50 گرم بادام زمینی (گروه تجربی دوم) تقسیم شدند. نمونه خون اخذ شده قبل و بعد از دوره تمرینی از نظر کلسترول تام، تریگلیسرید، لیپوپروتئین با چگالی بالا، لیپوپروتئین با چگالی پایین و لیپوپروتئین با چگالی خیلی پایین مورد ارزیابی و مقایسه قرار گرفت. دادهها با استفاده از SPSS-16 و آزمونهای ANOVA و LSD تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : میزان کاهش سطح میانگین کلسترول تام، تریگلیسرید، لیپوپروتئین با چگالی پایین و لیپوپروتئین با چگالی خیلی پایین در گروه تجربی دوم نسبت به دیگر گروههای مورد مطالعه از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05). نتیجهگیری : نتایج این مطالعه نشاندهنده بهبود سطح سرمی لیپوپروتئین به ویژه تریگلیسرید و لیپوپروتئین با چگالی خیلی پایین در اثر تمرینات هوازی توأم با مصرف بادام زمینی در مردان دارای اضافه وزن و چاق بود.
معصومه حبیبیان، ولی اله دبیدی روشن، سید جعفر موسوی، سید علی اکبر محمودی،
دوره 15، شماره 3 - ( 7-1392 )
چکیده
زمینه و هدف : آسیب اکسیداتیو ناشی از وجود سرب در مغز، به عنوان یک مکانیسم مولکولی احتمالی در سمیت سرب در نظر گرفته میشود. تمرین هوازی با القای آبشاری از فرایندهای مولکولی و سلولی از مغز حمایت میکند. این مطالعه به منظور تعیین اثر 8 هفته تمرین هوازی بر عامل نروتروفیک مشتق از مغز (BDNF) و مالون دی آلدئید (MDA) بافت مخچه موشهای صحرایی در معرض استات سرب انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه تجربی 40 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به طور تصادفی به گروههای پایه، شم (30 میلیگرم/کیلوگرم، اتیل اولئات)، سرب و سرب + تمرین (20 میلیگرم/کیلوگرم، تزریق داخل صفاقی استات سرب) تقسیم شدند. برنامه تمرینی شامل 8 هفته دویدن با سرعت 15 تا 22متربردقیقه، مدت 25 تا 64 دقیقه در روز و 5 جلسه در هفته بود. سطوح BDNF و MDA به ترتیب با روش ELISA و تیوباربیتوریک اسید سنجیده شد. یافتهها : تیمار مزمن با استات سرب سطوح MDA مخچهای را در موشها افزایش داد (P<0.001)؛ اما اثری بر سطوح BDNF نداشت. اثر متقابل تمرین هوازی و استات سرب سطوح MDA را کاهش داد (P<0.001) و منجر به افزایش غیرمعنیدار سطوح BDNF در مخچه گردید. نتیجهگیری : تمرین هوازی با شدت متوسط ممکن است نقش حمایت عصبی در مقابل آسیب ناشی از سرب بر مخچه از طریق تنظیم منفی استرس اکسیداتیو داشته باشد و سلامت مغز را با افزایش BDNF ارتقاء بخشد.