15 نتیجه برای رنگ
دکتر رامین آذرهوش،
دوره 1، شماره 1 - ( 1-1378 )
چکیده
مغز استخوان را می توان حتی در بیماران سرپایی که به کلینیک ها مراجعه می کنند، با کمترین خطر، نمونه برداری کرد. نمونه برداری معمولا به دو روش: آسپیراسیون و بیوپسی صورت می گیرد. آسپیراسیون مغز استخوان از بسیاری از جهات، همچون: سهولت و ارزش تشخیصی، در اکثر بیماری های خونی، بیش از بیوپسی کاربرد یافته است. در شرایط خاصی انجام آسپیراسیون برای مقاصد تشخیصی امکان پذیر نیست، لذا بایستی به تنهایی در مورد نمونه بیوپسی به قضاوت پرداخت. از طرفی ارزیابی ذخایر آهن مغز استخوان، در تشخیص پاره ای از بیماری های هماتولوژیک مثل: انواع آنمی ها، اهمیت ویژه ای دارد، بطوری که ارزیابی ذخیره های آهن و سیدروبلاست ها، امکان دسته بندی کم خونی های میکروسیتی را به صورت فقر آهن، کم خونی بیماری مزمن و کم خونی سیدروبلاستی فراهم می آورد. چنانچه نتوان مغز استخوان را آسپیره کرد (Dry tap) انجام بیوپسی برای ارزیابی های فوق تنها راه موجود می باشد. مطالعه انجام گرفته بر روی 75 نمونه آسپیراسیون و بیوپسی همزمان مغز استخوان نشان داده است که حساسیت رنگ آمیزی آهن در بیوپسی نسبت به رنگ آمیزی آهن در آسپیراسیون بعنوان آزمون طلایی، 88%، ویژگی آزمون معادل 64%، ارزش اخباری مثبت آن 56.5% و ارزش اخباری منفی مذکور 91% می باشد و استفاده از آن می تواند در موارد خاصی – که انجام آسپیراسیون با موفقیت همراه نبوده است – اطلاعات سودبخشی را در اختیارمان قرار دهد.
یوسف مرتضوی درازکلا، ابراهیم نصیری فرمی، دکتر موسی میرحسینی،
دوره 4، شماره 1 - ( 1-1381 )
چکیده
حفظ سلامت بیماران و جلوگیری از ایجاد عارضه در حین لارنگوسکوپی و لوله گذاری تراشه، از نکات بسیار مهمی است که در صورت عدم توجه در این مرحله حساس می تواند، تغییرات مخرب همودینامیک را به دنبال داشته باشد. افزایش فشار خون (هیپرتانسیون) و افزایش ضربان قلب (تاکیکاردی)، دو عارضه بزرگ این مرحله اند که می توانند به عوارض خطرناکی همچون خون ریزی مغزی و انفارکتوس میوکارد منتهی شوند. از طرفی لارنگوسکوپی و لوله گذاری تراشه به منظور حفظ راه هوایی مطمئن و پیشگیری از آسپیراسیون محتویات معده و ترشحات خونی و چرکی و همچنین بهبود تهویه مکانیکی در هنگام تهویه ریوی روده ای با فشار مثبت (IPPV) در سرتاسر عمل جراحی و بیهوشی عمومی ضرورت پیدا می کند. در این مطالعه، تغییرات فشار خون و نبض در دو روش لوله گذاری تراشه از طریق دهان (oral intubation) و بینی (nasal intubation) مورد ارزیابی قرار گرفته است. این بررسی با 70 بیمار ASA1، در محدوده سنی 55-16 سال، که برای عمل جراحی و بیهوشی نیاز به لارنگوسکوپی و لوله گذاری تراشه داشته اند، انجام گردید. برای 35 بیمار، لوله گذاری تراشه از راه دهان و در 35 بیمار دیگر لوله گذاری از راه بینی انجام گردید. داروهای اولیه قبل از بیهوشی (پره مدیکاسیون) در تمام بیماران بر حسب وزن یکسان بود. القا بیهوشی در همه بیماران با تجویز 1.5 میلی گرم/ کیلوگرم ساکسنیل کولین، و 5 میلی گرم / کیلوگرم تیوپنتال سدیم انجام گرفت. سپس با تیغه مکینتاش، لارنگوسکوپی و با لوله کافدار، لوله گذاری صورت گرفت. میزان نبض و فشار خون بیماران بلافاصله بعد از لوله گذاری (دقیقه 1) و در دقایق 3 و 5 اندازه گیری و ثبت گردید. اطلاعات به دست آمده بر اساس نرم افزار رایانه ای SPSS و با استفاده از آزمون های اندازه گیری داده های تکراری و آزمون مقایسه زوج ها تجزیه و تحلیل شد و تفاوت در هر نقطه با P<0.05 معنی دار تلقی شد. نتایج نشان می دهد که در هر دو روش لوله گذاری از راه دهان و بینی، فشار خون و نبض بیماران افزایش داشته، و تفاوت این افزایش در روش لوله گذاری از راه بینی با روش مقابل، از نظر آماری معنی دار بوده است.(p=0.000). تغییرات قابل توجه همودینامیک، می تواند در بیماران قلبی و عروقی مشکل آفرین باشد. بر این اساس پیشنهاد می گردد، دست اندرکاران بیهوشی با مانیتورینگ مداوم نبض و فشار خون در این مرحله حساس و تمهیدات مراقبتی و دارویی از عوارض احتمالی ناشی از بیهوشی عمومی بکاهند.
دکتر فرانک رختابناک، دکتر مهدی دهقانی فیروزآبادی،
دوره 5، شماره 1 - ( 1-1382 )
چکیده
زمینه و هدف: از سال 1942 که آقای گریفت و جانسون شل کننده عضلانی را برای بهتر کردن وضعیت لوله گذاری و نیز برای آسانتر کردن کار جراح مورد استفاده قراردادند تا هم اکنون شکل کننده های عضلانی مختلفی روانه بازار شده اند که دارای اثرات متفاوت و عوارض متفاوت و قدرتهای گوناگونی بوده اند. ثبات کاردیوواسکولار یکی از خواص مهم برای این داروها می باشد. در این پژوهش بر آن هستیم که اثرات روکرونیوم که یک شل کننده عضلانی با طول اثر متوسط می باشد را بر روی ثبات همودینامیک (فشار خون و ضربان قلب) بیماران بسیتری و کاندیدا برای اعمال جراحی بررسی کنیم.مواد و روشها: 30 نفر از بیماران براساس Simple random با کلاس فیزیکی ASA1 و در طیف سنی 50-20 سال که کاندیدای عمل انتخابی ارتوپدی بودند، در نظر گرفته شدند. بیماران به صورت ناشتا وارد اتاق عمل شده و پره مدیکاسیون از شب قبل دریافت نکرده اند وروی تخت اتاق عمل7cc/kg مایع رینگر دریافت کرده. سپس تالامونال70µg/kg (براساس درپریدول) به صورت وریدی تزریق شده است. 5 دقیقه بعد فشار خون سیستولیک و دیاستولیک و ضربان قلب اندازه گیری شده به عنوان پایه (Base line) یادداشت شده است و بعد از آن اینداکشن بیهوشی با تیوپنتال5mg/kg و روکرونیوم0.9mg/kg انجام و بعد از 60 ثانیه بیمار تحت لارنگوسکوپی مستقیم و انتوباسیون قرار گرفته است. ضربان قلب و فشار خون سیستولیک و دیاستولیک در زمانهای 3، 5 و 10 دقیقه بعد از انتوباسیون اندازه گیری شده و تغییرات با میزان پایه مقایسه گردیده است. آنالیز آماری داده ها با استفاده ازGeisser paired test,T-test و Green house-T انجام شد.یافته ها: شل کننده عضلانی روکرونیوم در مقایسه همودینامیک در 3، 5 و 10 دقیقه بعد از انکوباسیون با همودینامیک پایه تغییرات فشار خون متوسط شریانی ضربان قلب کمتر از 5 درصد نسبت به پایه بوده است.نتیجه گیری: با توجه به مطالعات قبلی و دیدن تغییرات همودینامیک در داروهای شل کننده عضلانی رایج در ایران مانند پانکرونیوم و ساکسنیل کولین و آنزاکوریوم به نظر می رسد استفاده از این دارو با توجه به ایجاد ثبات همودینامیکی و سریع الاثر بودن آن و عدم آزاد سازی هیستامین می تواند جایگزین خوبی برای داروهای شل کننده عضلانی با عوارض جانبی همودینامیک باشد.
دکتر آصف پرویز کاظمی، دکتر حمید کمالیپور،
دوره 6، شماره 1 - ( 1-1383 )
چکیده
مقدمه و هدف: اثرات مخرب پاسخ های فشاری (افزایش ضربان قلب و فشار خون) متعاقب لارنگوسکوپی و لوله گذاری تراشه، کاملاً شناخته شده اند. پژوهش حاضر با هدف بررسی موثرترین و کم هزینه ترین روش کاهش پاسخ های فشاری متعاقب لارنگوسکوپی و لوله گذاری تراشه انجام شده است. مواد و روش ها: روش این تحقیق کارآزمایی بالینی تصادفی شده (randomized clinical trial) در بیمارستان چمران وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شیراز انجام شد. در این بررسی 90 بیمار که طبق طبقه بندی انجمن متخصصین بیهوشی آمریکا با وضعیت جسمی کلاس یک، در محدوده سنی 30-15 سال که کاندید جراحی الکتیو برای شکستگی ران یا ساق پا بودند را به طور تصادفی در سه گروه A، B و C تقسیم کردیم. گروه A به صورت مستقیم از طریق Hypopharyngeal، گروه B از طریق Oropharyngeal و قبل از القای بیهوشی اسپری لیدوکائین 10 درصد دریافت کردند. گروه C (گروه شاهد) همانند گروه A و گروه B بیهوش شدند ولی اسپری لیدوکائین دریافت نکردند. در هر سه گروه پیش دارو و داروهای القای بیهوشی و نگهداری بیهوشی یکسان بود. تعداد ضربان قلب، فشار خون سیستولیک و دیاستولیک همه بیماران در هر سه گروه قبل از لوله گذاری تراشه، بلافاصله بعد از لوله گذاری تراشه و 3 و 5 دقیقه بعد از لوله گذاری تراشه اندازه گیری و ثبت شد. یافته ها: اسپری لیدوکائین قبل از القای بیهوشی از طریق Oropharyngeal و بعد از القای بیهوشی از طریق Hypopharyngeal هر دو در کنترل تعداد ضربان قلب، فشار خون سیستولیک و دیاستولیک موثر بود، ولی اسپری لیدوکائین از طریق Oropharyngeal قبل از تزریق داروهای القای بیهوشی در کنترل پاسخ های فشاری متعاقب لارنگوسکوپی و لوله گذاری تراشه به طور واضح موثرتر از به کار بردن اسپری لیدوکائین از طریق Hypopharyngeal بود (p<0.05)نتیجه گیری: بر اساس پژوهش حاضر اسپری موضعی لیدوکائین از طریق Oropharyngeal قبل از تزریق داروهای القای بیهوشی برای جلوگیری از افزایش فشار خون و تعداد ضربان قلب و اثرات سوء ناشی از آن هنگام لوله گذاری تراشه سهل ترین، با صرفه ترین و موثرترین روش می باشد.
دکتر انسیه شفیق، دکتر سپیده سیادتی،
دوره 6، شماره 2 - ( 7-1383 )
چکیده
مقدمه و هدف: سل هنوز یکی از مهم ترین علل مرگ و میر در دنیا است. میزان بروز آن در دو دهه اخیر در کشورهای پیشرفته افزایش یافته و در کشورهای در حال توسعه نیز همچنان میزان بروز و شیوع بالایی دارد. این افزایش شامل موارد سل خارج ریه نیز می شود. این مطالعه برای بررسی نوع بافت مبتلا به سل خارج ریه در 14 سال گذشته در بیمارستان شهید بهشتی بابل انجام شد.مواد و روش ها: موارد تشخیص داده شده سل خارج ریه و پلور در بخش آسیب شناسی بیمارستان شهید بهشتی بابل طی 14 سال (82-69) مورد بررسی قرار گرفتند. اطلاعات مربوط به سن، جنس و بافت یا عضو مبتلا از بایگانی استخراج گردیده و در جدول مناسب طبقه بندی شد. یافته ها: در طی 14 سال کلا 82 مورد سل خارج ریه و پلور تشخیص داده شد که 44 نفر مرد و 38 نفر زن بودند. کمترین سن ابتلا 8 ماه و بیشترین 79 سال بود. بیشترین موارد لنفادنیت سلی (45 مورد) بود. بقیه شامل: نسج نرم 14 و استخوان 4، روده 3 و اندومتر و پوست و بیضه و اپیدیدیم هر یک 2 مورد و تخمدان، پروستات، کلیه، سینوویوم، معده، پاروتید، لوزه و حنجره هر کدام یک مورد بودند. تشخیص با دیدن باسیل اسیدفاست در رنگ آمیزی زیل نلسون در برش بافتی و سپس پاسخ بالینی به درمان ضد سل صورت گرفت.نتیجه گیری: هر چند در این مطالعه بیشترین موارد سل خارج ریه و پلور در عقده لنفاوی بود، اما موارد ابتلای اعضای دیگر که درگیری آنها با سل نادر است، این ضرورت را ایجاب می کند که در تشخیص بالینی بیماران با علایم غیر معمول احتمال وجود این بیماری نیز در نظر گرفته شود و اقدامات تشخیصی مناسب و درمان به موقع انجام گیرد.
دکتر محمدمهدی سلطان دلال، حمیدرضا محمدی، عقیل دستباز، دکتر سعید واحدی، مریم صلصالی، مهشید آراسته، تاج الملوک کفاشی، حمیده نوروز بابایی، کبری نمدی،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1386 )
چکیده
زمینه و هدف : افزودنیهای مواد غذایی یک واژه کلی برای ترکیباتی است که به منظور دوام یا بهتر نمودن ظاهر غذا، ترکیب، طعم و ارزش غذایی به مواد غذایی اضافه میشود. رنگها نیز جزو این دسته از مواد بوده که برای افزایش جذابیت مواد غذایی به آنها افزوده میشوند. رنگها میتوانند عوارضی شبیه آسم، کهیر هایپراکتیویتی در کودکان، تضعیف سیستم ایمنی، واکنشهای آنافیلاکتیک ویا حتی اثرات سرطانزایی داشته باشند. هدف از این مطالعه، بررسی وضعیت نوع رنگهای مصرفی در شیرینیهای تولیدی جنوب شهر تهران بود. روش بررسی: تعداد 191 نمونه شیرینی خشک از مناطق جنوبی شهر تهران در سال 1385 به صورت تصادفی نمونهبرداری مورد آنالیز نوع رنگ قرارگرفتند. نمونهها ابتدا توسط اسیدکلریدریک استخراج رنگ گردیده و پس از تخلیص با استفاده از روش کروماتوگرافی با لایه نازک T.L.C (Thin Layer Chromatography) به وسیله پیپتهای آماده، مورد آنالیز قرار گرفتند. نمونهها با توجه به Rf مورد شناسایی قرارگرفتند. یافتهها: 2/93 درصد از کل نمونهها حاوی رنگ بودند. از میان کل نمونههای رنگی، 42 نمونه (22درصد) حاوی رنگ مصنوعی غیرمجاز خوراکی، 96 نمونه (3/50درصد) حاوی رنگ مصنوعی مجازخوراکی برای تولیدکنندههای صنعتی و 40 نمونه (21درصد) حاوی رنگ طبیعی بود. رنگ سانست یلو (Sunset yellow) بیشترین مورد مصرف در میان رنگهای مورد استفاده در شیرینیهای بررسی شده بود. نتیجهگیری : با توجه به یافتههای این مطالعه و مصرف زیاد رنگهای مصنوعی، افزایش آگاهی صنف قنادان برای کاهش مصرف اینگونه رنگها در شیرینی و سایر فرآوردههای قنادی پیشنهاد میگردد.
دکتر مهرداد جهانشاهی، دکتر یوسف صادقی، دکتر احمد حسینی، دکتر ناصر نقدی،
دوره 10، شماره 3 - ( 7-1387 )
چکیده
زمینه و هدف : شکنج دندانهای (Dentate gyrus) بخشی از تشکیلات هیپوکامپی است که در رابطه با حافظه و یادگیری دخالت دارد. آستروسیتها از جمله سلولهای نوروگلیا در بافت عصبی هستند که نقش مهمی را در فعالیتهای نورونها از جمله رهاسازی نوروترانسمیترها و تولید سیناپس بهعهده دارند. این مطالعه به منظور تعیین اثر آموزشهای فضائی بر تعداد سلولهای آستروسیت شکنج دندانهای موش صحرائی انجام شد. روش بررسی: این مطالعه تجربی روی 18 سر موش صحرائی نر بالغ از نژاد ویستار با استفاده از روش ماز آبی موریس و دو روش حافظه مرجع و حافظه کاری انجام شد. پس از انجام آزمایشات آموزشی مغز موشهای صحرائی خارج شد. به منظور انجام مراحل آمادش بافتی، از مغزها برشهای سریال تهیه گردید و با رنگآمیزی اختصاصی PTAH رنگآمیزی شد. دادههای به دست آمده با استفاده از نرمافزار SPSS و آزمونهای آماری Compaired T-test و One-way ANOVA مورد ارزیابی آماری قرار گرفتند. یافتهها : بین تعداد آستروسیتها در گروه حافظه مرجع (98/5±57/300) و گروه کنترل (61/22±73/73) تفاوت آماری معنیداری وجود داشت (05/0P<). همچنین تفاوت آماری معنیداری نیز بین گروه حافظه کاری (11/4±77/375) و گروه کنترل بهدست آمد. با مقایسه دو گروه آموزش دیده مشخص شد که تفاوت آماری معنیداری نیز بین دو گروه وجود دارد و تعداد آستروسیتها به ترتیب از گروه کنترل به حافظه مرجع و از حافظه مرجع به حافظه کاری افزایش یافته بود (05/0P<). نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که یادگیریهای فضائی مانند روشهای حافظه مرجع و کاری موجب افزایش تعداد آستروسیتها در شکنج دندانهای شده و این افزایش میتواند با طول دوره آموزش مرتبط باشد.
دکتر بهزاد احسن، شعله شامی، دکتر کریم ناصری، قادر صالح نژاد،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1388 )
چکیده
زمینه و هدف : در بعضی از موقعیتهای پزشکی استفاده از شلکنندههای عضلانی برای لولهگذاری تراشه بهدنبال تزریق هوشبرهای وریدی ممکن است، غیرضروری و یا مضر باشد. این مطالعه به منظور مقایسه شرایط لارنگوسکوپی و لولهگذاری تراشه بهدنبال القای بیهوشی عمومی با پروپوفول یا تیوپنتال سدیم در ترکیب با رمی فنتانیل در غیاب شلکنندههای عضلانی انجام شد.
روش بررسی: در یک کارآزمایی بالینی تصادفی شده دوسوکور، 42 بیمار در کلاس 1و2 درجهبندی متخصصین بیهوشی امریکا برای القای بیهوشی در یکی از دو گروه پروپوفول 2mg/kg یا تیوپنتال سدیم5 mg/kg قرار گرفتند. در هر دو گروه از بیماران 1.5 mg/kg لیدوکائین و 2.5µg/kg رمی فنتانیل 30 ثانیه قبل از هوشبرها تزریق شد. 90 ثانیه بعد از القای بیهوشی لارنگوسکوپی و لولهگذاری تراشه انجام شد. وضعیت لولهگذاری براساس سهولت تهویه با ماسک، شلی فک، لارنگوسکوپی، وضعیت طنابهای صوتی و پاسخ بیمار به لولهگذاری تراشه و بادکردن کاف لوله تراشه بهصورت عالی، خوب، مناسب و بد ارزیابی شد. میانگین فشارخون متوسط شریانی و تعداد ضربان قلب قبل از القا ، بعد از القای بیهوشی و بلافاصله ،2 دقیقه و 5 دقیقه بعد از لولهگذاری تراشه ثبت شد. دادهها با استفاده از آزمونهای آماری فیشر ، کایاسکوئر و تی استودنت مقایسه شد.
یافتهها :وضعیت لارنگوسکوپی و لولهگذاری عالی یا خوب در 40درصد بیماران گروه دریافت کننده تیوپنتال سدیم و80درصد بیماران گروه پروپوفول مشاهده شد (p<0.05). افت فشار خون متوسط شریانی و تعداد ضربان قلب در گروه پروپوفول بهطور معنیداری شدیدتر از گروه دریافت تیوپنتال سدیم بود (p<0.05).
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که ترکیب پروپوفول با رمیفنتانیل برای لولهگذاری تراشه در غیاب شلکنندههای عضلانی نسبت به ترکیب تیوپنتال سدیم با رمیفنتانیل برتر است، اما موجب افت شدیدتر فشارخون متوسط شریانی و تعداد ضربان قلب میشود.
علی شهریاری، مریم خوشیده، محمدحسن حیدری،
دوره 15، شماره 2 - ( 4-1392 )
چکیده
زمینه و هدف : تهوع و استفراغ بعد از عمل و لارنگواسپاسم از علل شایع و مهم مشکلات بعد از اعمال جراحی است. این مطالعه به منظور مقایسه بروز تهوع و استفراغ و لارنگواسپاسم بعد از عمل جراحی زیرناف در کودکان با دو روش بیهوشی تنفس کنترله و خودبخود انجام شد. روش بررسی : این کارآزمایی بالینی دوسوکور روی 192 کودک (125 پسر و 67 دختر) 7-2 ساله کاندید اعمال جراحی زیرناف با کلاس ASA-I و تخمین زمان یکساعته عمل جراحی در بیمارستان مرکز طبی کودکان تهران طی سالهای 88-1389 انجام شد. بیماران به صورت تصادفی به دو گروه تنفس کنترله و خودبخود تقسیم شدند. پس از القای بیهوشی به بیماران گروه اول (تنفس کنترله) آتراکوریوم تزریق شد و بیهوشی با تنفس مکانیکی ادامه داده شد. در بیماران گروه دوم (تنفس خودبخود) بعد از افزایش تدریجی دوز هالوتان و اطمینان از عمق کافی بیهوشی، لولهگذاری داخل تراشه انجام شد و اجازه تنفس خودبخود حین عمل داده شد. بعد از لولهگذاری، بیهوشی تمام بیماران با هالوتان 2-1درصد و مخلوط N2O/O2 انجام شد. میزان تهوع، استفراغ، لارنگواسپاسم، ترشحات فراوان بعد از عمل در دو گروه ثبت گردید. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-13 ، student’s t-test ، chi-square و Fisher's exact test تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : میزان تهوع بعد از عمل به طور غیرمعنیداری در بیماران گروه تنفس کنترله (8 درصد) بیشتر از گروه تنفس خودبخود (6.52%) بود. همچنین میزان استفراغ در گروه تنفس کنترله (16 درصد) نسبت به گروه تنفس خودبخود (2.17%) بیشتر بود (CI95%:1.91-38.41, RR=8.57, P<0.001). میزان لارنگواسپاسم در پایان عمل در بیماران گروه تنفس کنترله (15.21%) بیشتر از گروه تنفس خودبخود (26 درصد) بود (CI95%:0.05-1.77, RR=0.94, P<0.02). میزان ترشحات فراوان در پایان عمل به طور معنیداری در بیماران گروه تنفس کنترله (52 درصد) بیشتر از گروه تنفس خودبخود (11.95%) بود (CI95%:16.75-30.80, RR=7.97, P<0.001). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که در اعمال جراحی زیرناف در مدتی کمتر از یکساعت، بروز استفراغ و لارنگواسپاسم در گروه تنفس کنترله بیشتر از گروه تنفس خودبخود است که شاید علت آن تزریق نئوستیگمین در این گروه برای خنثی کردن اثر شلکنندههای عضلانی باشد.
الهام احمدی، حوریه سلیمان جاهی، علی تیموری،
دوره 16، شماره 4 - ( 10-1393 )
چکیده
زمینه و هدف : روتاویروسها عضو خانواده رئوویرویده و دارای ژنوم RNA دو رشتهای بوده و مهمترین عامل گاستروانتریت در نوزادان و کودکان زیر سه سال است. این مطالعه به منظور ارزیابی تشخیص ژنوم روتاویروس با دو روش رنگآمیزی تغییر شکلیافته نیترات نقره با استفاده از الکتروفورز ژلپلیآکریلآمید در مقایسه با رنگآمیزی مرسوم نیترات نقره انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه توصیفی روتاویروس از 6 نمونه استاندارد کشت سلولی MA-104 آلوده با دو ویروس RV4 انسانی و RF گاوی بهصورت مجزا استخراج شد. RNA روتاویروس از نمونهها استخراج و برای تشخیص حضور ژنوم روتاویروس، الکتروفورز در ژلپلیآکریلآمید 10درصد انجام گردید. با استفاده از رنگآمیزی نیترات نقره باندهای RNA شناسایی شدند. یافتهها : پس از کشت سلول و تکثیر ویروس، آثار تخریب سلولی به صورت کنده شدن سلولها از بستر مشاهده شد که نشاندهنده تکثیر ویروس در سلولها بود. حرکت الکتروفورتیک dsRNA روتاویروس سویه RF استاندارد براساس افزایش وزن مولکولی و حرکت در ژلپلیآکریلآمید از شماره 11-1 جداسازی شد و بهصورت چهار قطعه سنگین، سه قطعه سهتایی، دو قطعه متوسط و دو قطعه کوچک با الگوی ژنومی گروه A روتاویروس تایید شد. رنگآمیزی نقره و برآورد حساسیت روش با رقتهای دوبرابری ژل مارکر مشاهده شد. کمترین رقت قابل اندازهگیری توسط این روش هفت پیکوگرم بود. همچنین با این روش در کمتر از 10 دقیقه رنگآمیزی بهطور مطلوب صورت گرفت. نتیجهگیری : روش جدید رنگآمیزی نقره قابلیت تشخیص الگوی ژنومی ویروسها در مدت زمان کمتر و برای نمونههای در حد هفت پیکوگرم را داراست.
علی ظفرزاده، هادی رحیمزاده،
دوره 17، شماره 1 - ( 1-1394 )
چکیده
زمینه و هدف : در حال حاضر آلودگی مواد غذایی رو به افزایش بوده و مصرف آنها تهدیدی برای سلامت انسان است. این مطالعه به منظور تعیین غلظت فلزات سنگین کادمیوم، سرب، روی و مس در خیار و گوجهفرنگی توزیع شده از میدانهای میوه و ترهبار گرگان و گنبد انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه توصیفی تحلیلی 48 نمونه خیار و 48 نمونه گوجهفرنگی از میدانهای میوه و ترهبار شرق گنبد و مرکزی گرگان در دو فصل بهار و تابستان سال 1391 تهیه گردید. مراحل آمادهسازی و هضم نمونهها مطابق با روش استاندارد انجام شد. غلظت فلزات سنگین کادمیوم، سرب، روی و مس با پلاروگراف به روش ولتامتری تعیین گردید. یافتهها : میانگین غلظتهای روی، کادمیوم، سرب و مس در نمونههای خیار گنبد به ترتیب 7.7±53.4، 0.013±0.09، 0.21±1.47، 0.66±4.1 و در نمونههای خیار گرگان به ترتیب 8.7±60.3، 0.017±0.12، 0.2±1.4 و 0.53±3.7 برحسب میلیگرم بر کیلوگرم وزن تر تعیین شد. میانگین غلظتهای روی، کادمیوم، سرب و مس در نمونههای گوجهفرنگی گنبد به ترتیب 2.6±17.9، 0.004±0.03، 0.07±0.5 و 0.12±0.85 و در نمونههای گوجه فرنگی گرگان به ترتیب 3.4±23.8، 0.01±0.08، 0.09±0.66 و 0.24±1.7 برحسب میلیگرم بر کیلوگرم وزن تر تعیین شد. میانگین غلظت کادمیوم و سرب به ترتیب در نمونههای خیار بیش از 2 و 14، در نمونههای گوجهفرنگی گنبد 0.6 و 5 و در نمونههای گوجهفرنگی گرگان 1.6 و 7 برابر بیش از حد مجاز تعیین شده سازمان بهداشت جهانی بود. نتیجهگیری : میانگین غلظت سرب و کادمیوم در نمونههای خیار و گوجهفرنگی بسیار بیشتر از حد مجاز و غلظت همه فلزات سنگین مورد سنجش در خیار بیشتر از گوجهفرنگی است.
آرش علاوش شوشتری، لعیا سادات خرسندی، خیرالنساء احمدی،
دوره 18، شماره 3 - ( 7-1395 )
چکیده
زمینه و هدف : استامینوفن یک داروی متداول ضد درد و ضد تب است که در دوزهای بالا منجر به نکروز کبدی و کلیوی در انسان و حیوان میگردد. گلرنگ گیاهی رنگی و ارزان است که اغلب به جای زعفران استفاده میشود. این مطالعه به منظور تعیین اثر محافظتی عصاره آبی گیاه گلرنگ بر مسمومیت کلیوی ناشی از استامینوفن در موش سوری انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه تجربی 40 سر موش سوری نر بالغ بهطور تصادفی به 5 گروه 8 تایی تقسیم شدند. به گروه اول (شاهد) 15 روز سرم فیزیولوژی داده شد. گروه دوم عصاره گلرنگ را به میزان 300 mg/kg روزانه به مدت 15 روز از طریق گاواژ دریافت کردند. گروه سوم 15 روز سرم فیزیولوژی دریافت کرد و در روز پانزدهم 500 mg/kg استامینوفن به صورت گاواژ تجویز شد. به گروههای چهارم و پنجم به ترتیب 150 mg/kg و 300 mg/kg عصاره گلرنگ روزانه به مدت 15 روز داده شد و در روز پانزدهم استامینوفن نیز داده شد. روز شانزدهم برای اندازهگیری BUN ، Cr و اسیداوریک خونگیری انجام شد و کلیه موشها برای بررسیهای بافتشناسی برداشته شد.
یافتهها : نکروز حاد کلیوی و سطح سرمی BUN ، Cr و اسیداوریک در موشهای دریافت کننده استامینوفن، بهطور قابل ملاحظهای افزایش یافت (P<0.05). در گروههای دریافت کننده 150 mg/kg و 300 mg/kg عصاره گلرنگ و استامینوفن سطح سرمی BUN ، Cr و اسیداوریک کاهش معنیداری در مقایسه با گروه دریافت کننده استامینوفن بهتنهایی نشان داد (P<0.05). عصاره گلرنگ همچنین نکروز توبولی کلیه ناشی از استامینوفن را کاهش داد.
نتیجهگیری : عصاره آبی گیاه گلرنگ اثرات محافظتی در مسمومیت کلیوی ناشی از استامینوفن در موش سوری داشت.
منیره محجوب، هادی استادی مقدم، سمیرا حیدریان،
دوره 18، شماره 4 - ( 10-1395 )
چکیده
اختلال دیدرنگ نوعی نقص دید است که فرد توانایی تشخیص رنگها را ندارد. این مقاله مروری به شیوع و عوامل ایجاد کننده اختلال دیدرنگ دارد. اختلالات دیدرنگ به دو دسته مادرزادی و اکتسابی تقسیمبندی میشوند. نوع مادرزادی به سه نوع آنومالوس تری کروماسی، دی کروماسی و منوکروماسی تقسیم میشود. شایعترین اختلال دیدرنگ مادرزادی دئوترانومالی با الگوی وراثتی وابسته به جنس مغلوب است. اختلال دیدرنگ اکتسابی در بیماریهای چشمی، برخی بیماریهای سیستمیک و مصرف داروها رخ میدهد. دیستروفی سلولهای مخروطی، انواع ماکولوپاتی، تغییرات کریستالین لنز وابسته به سن، دیابت، گلوکوم، بیماریهای عصب اپتیک و تروماهای ناحیه سر میتوانند اختلال دیدرنگ را ایجاد کنند. اختلالات دیدرنگ اکتسابی بیشتر از نوع تری تانوپیا است و معمولاً شدت آن در دو چشم متفاوت است و در طول دوره بیماری یا درمان بیماری شدت آن تغییر میکند. در مورد شیوع اختلالات دیدرنگ در جوامع مختلف این نظریه وجود دارد که تغییر شرایط انسانها به سمت صنعتی شدن و انجام فعالیت در شرایط روشنایی کم منجر به افزایش شیوع اختلال دیدرنگ دئوترانوپیا شده است. با توجه به اهمیت اختلالات دیدرنگ اکتسابی که میتواند نشاندهنده اختلال در مسیر بینایی از رتین تا کورتکس باشد؛ برای تشخیص زودهنگام اختلالات بینایی ارزیابی اختلالات دیدرنگ میتواند کمک کننده باشد.
سیده مریم واعظی، مهدی محمدزاده، یعقوب پاژنگ،
دوره 19، شماره 3 - ( 7-1396 )
چکیده
زمینه و هدف : لوواستاتین مهارکننده آنزیم هیدروکسی متیل گلوتاریل کوآ ردوکتاز است و برای درمان هیپرکلسترولمی کاربرد دارد. مهار این آنزیم منجر به مهار فعالیت پروتوانکوژن Ras که در اغلب سرطانها دارای موتاسیون است؛ میشود. این مطالعه به منظور تعیین اثر داروی لوواستاتین بر رشد و آپوپتوز رده سلول سرطانی اریترومیلوئیدی K562 انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه توصیفی – تحلیلی ابتدا سلولهای K562 کشت داده شد. سپس سلولها با استفاده از غلظتهای مختلف لوواستاتین مورد تیمار قرار گرفت. اثر ضد توموری دارو بر رده سلول سرطانی اریترومیلوئیدی K562 بعد از 72 ساعت با استفاده از روش MTT در سه تکرار ارزیابی گردید. برای مطالعه آپوپتوز از الکتروفورز DNA و رنگآمیزی Hoechst (33342) استفاده شد.
یافتهها : لوواستاتین دارای خاصیت ضدتوموری علیه سلولهای K562 بود و این اثر با افزایش غلظت و زمان رابطه خطی داشت. بیشترین اثر مهاری دارو در غلظت 100 میکرومولار و 72 ساعت بعد از تیمار برابر با 59 درصد تعیین شد. کاهش رشد سلولی بعد از 24 ساعت و 48 ساعت به ترتیب برابر با 24 درصد و 43 درصد تعیین گردید. این دارو بهطور معنیداری سبب مهار رشد رده K562 گردید (P<0.05).
نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که لوواستاتین دارای اثر ضدتوموری معنیداری بر رده سلول سرطانی اریترومیلوئیدی K562 است.
حسن صفری، مرتضی کاشفی الاصل، مژگان زعیم دار، یوسف دادبان شهامت، رضا مرندی،
دوره 23، شماره 4 - ( 10-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: حضور بسیاری از رنگهای سنتتیک در محلولهای آبی میتواند باعث سرطانزایی و جهشزایی شده و بر سلامت انسان تاثیر گذارد. راکتیو قرمز 198 یکی از انواع رنگهای آزو با ساختار پیچیده، خصوصیات سمی، سرطانزایی، جهشزایی و پایدار در محیط زیست است که از طریق فاضلاب صنایع نساجی به محیط زیست تخلیه میشود. در این مطالعه میزان تجزیه و معدنیسازی رنگ راکتیو قرمز 198 توسط فرایند هیبریدی UV/US/H2O2/O3 (تابش فرابنفش، اولتراسونیک، پراکسید هیدروژن و ازن) به صورت مجزا و تلفیقی بررسی گردید.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی - تحلیلی متغیرهای مورد مطالعه بر فرایند معدنیسازی رنگ شامل حضور گاز ازن و پرتوهای ماورای بنفش و نیز غلظت اولیه رنگ، اولتراسونیک، زمان تماس، pH و پراکسید هیدروژن بررسی شدند. طراحی، آنالیز و بهینهسازی آزمایشات توسط نرمافزار طراحی آزمایشات با مدل مکعب مرکزی انجام و شرایط بهینه آن مشخص گردید.
یافتهها: حداکثر راندمان حذف رنگ تحت شرایط بهینه شامل غلظت اولیه رنگ 200mg/L ، زمان واکنش 34 دقیقه، غلظت پراکسید هیدروژن 27 Mg/L و pH=9 در شرایط حضور جریان گاز ازن، پرتوهای ماورابنفش و امواج اولتراسونیک به میزان 100 درصد حاصل شد. همچنین درصد عوامل اثرگذار بر حذف رنگ شامل گاز ازن، UV، غلظت اولیه رنگ، US، زمان تماس، pH و پراکسید به ترتیب 58.8% ، 19.3% ، 2.3% ، 1.5% ، 1.1% ، 0.6% و 0.2% به دست آمدند.
نتیجهگیری: فرایند هیبریدی UV/US/H2O2/O3 با داشتن مزایایی از قبیل عملکرد و سرعت بالا برای تصفیه فاضلابهای سخت تجزیهپذیر و رنگی توصیه میشود.