|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
11 نتیجه برای اضافه وزن
بهیانه سیدامینی، آذر مرادی، دکتر ایوب مالک، دکتر مهرانگیز ابراهیمی ممقانی، دوره 11، شماره 1 - ( 1-1388 )
چکیده
زمینه و هدف : چاقی و اضافه وزن در بسیاری از کشورهای در حال توسعه بهطور چشمگیری افزایش یافته است. چاقی با مشکلات سلامتی بیشماری همبستگی دارد. از آنجا که کودکان زمان زیادی را روزانه در مدرسه سپری میکنند، چاقی و اضافه وزن میتواند، روی جنبههای مختلف زندگی در مدرسه مثل دستاوردهای تحصیلی ، مهارتهای اجتماعی و توجه اثر داشته باشد. این مطالعه به منظور بررسی همبستگی چاقی و اضافه وزن با کمتوجهی در دختران مدارس ابتدایی شهر تبریز انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی مقطعی روی 300 نفر دانشآموز دختر 11-7 ساله مدارس ابتدایی شهر تبریز در سال 1386 انجام شد. نمونهها بهطور طبقهای تصادفی برحسب وضعیت نمایه توده بدنی(BMI)، در سه گروه دارای وزن طبیعی، اضافه وزن و چاق قرار گرفتند. ابزار گردآوری دادهها چک لیست رفتاری کودک(CBCL) بود. این ابزار 113 سوال دارد که 9 سوال آن برای تعیین کمتوجهی کودکان طراحی و رفتارها با مقیاس سهدرجهای رتبهبندی شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از نرم افزارSpss-11.5 و آزمون آماریANOVA استفاده شد.
یافتهها : نتایج نشان داد که میانگین کمتوجهی گروه دارای اضافه وزن بیشتر از گروه دارای وزن طبیعی و گروه چاق بود(p<0.05) و همبستگی معنیداری بین BMI و کمتوجهی مشاهده گردید(r=0.177 , p<0.05).
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که همبستگی معنیداری بین چاقی و کمتوجهی وجود دارد. پیشگیری از چاقی به عنوان قدم اول پیشگیری از مشکلات رفتاری هیجانی کودکان، ضروری بهنظر میرسد و درمان چاقی ممکن است، روشی برای مواجه با مشکلات رفتاری در کودکان باشد.
دکتر کریم اله حاجیان، دکتر فرزان خیرخواه، دکتر مانی حبیبی، دوره 13، شماره 2 - ( 4-1390 )
چکیده
زمینه و هدف : نوجوانان و جوانان از یک طرف عامل اصلی پیشرفت و اعتلای جامعه میباشند و از طرفی به عنوان گروه اصلی در معرض خطر مسائل رفتاری هستند. این مطالعه به منظور تعیین میزان شیوع رفتارهای پرخطر در دانشجویان دانشگاههای بابل انجام گرفت.
روش بررسی : این مطالعه توصیفی مقطعی روی 882 دانشجوی دانشگاههای بابل با اجرای نمونهگیری ترکیبی در سال 1388 انجام گرفت. اطلاعات مورد نظر از طریق پرسشنامه مدون جمعآوری گردید که شامل اطلاعات دموگرافیک، صدمات و خشونت، مصرف سیگار، مصرف مواد نیروزا و مواد مخدر، کم تحرکی و وضعیت چاقی بود. در تجزیه و تحلیل آماری دادهها از آزمون Chi-Square استفاده گردید.
یافتهها : شیوع درگیری فیزیکی در طی یک سال گذشته 33.5% ، مصرف سیگار 13.7% ، اضافه وزن و چاقی 25.6% ، کمتحرکی 15.3% و مصرف مواد مخدر و داروهای نیروزا 0.3% تعیین شد. شیوع برخی از رفتارهای پرخطر در پسرها به نسبت دخترها (P<0.001) ، در مجردین نسبت به متأهلین (P<0.001) ، در دانشجویان ساکن منزل استیجاری و خوابگاه نسبت به ساکنین منزل شخصی (P<0.001) ، در دانشجویان دانشگاه فنی مهندسی و آزاد اسلامی نسبت به علوم پزشکی (P<0.001) و در دانشجویان مقطع کاردانی و کارشناسی نسبت به مقطع دکتری حرفهای بیشتر بود (P<0.001). به عنوان مثال شیوع سیگار کشیدن در پسرها 25.7% و در دخترها 3.6% تعیین شد که این اختلاف از نظر آماری معنیدار بود (P<0.001).
نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که رفتارهای پرخطر در دانشجویان دانشگاههای بابل از فراوانی نسبتاً بالایی برخوردار میباشد.
راحله کرمانی زاده، امیرحسین حقیقی، رویا عسکری، دوره 20، شماره 2 - ( 4-1397 )
چکیده
زمینه و هدف : چاقی و اضافه وزن روی بسیاری از شاخصهای فیزیولوژیکی تنفس شامل انطباق و مقاومت حجم ریه، عملکرد اسپیرومتری، عملکرد مکانیکی راههای هوایی، قدرت عصبی - عضلانی، ظرفیت انتشار و تبادلات گازی اثر گذاشته و افراد چاق مستعد ابتلا به سندرم کاهش حجم هوای تنفسی هستند. این مطالعه به منظور مقایسه اثر سه برنامه تمرین مقاومتی با شدتهای متفاوت بر عملکرد ریوی، عملکرد جسمانی و ترکیب بدن در دختران دارای اضافه وزن انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه شبهتجربی 30 دانشجوی دختر غیرفعال دارای اضافه وزن بهصورت غیرتصادفی در سه گروه دهنفری تمرین مقاومتی با شدتهای سبک (55-65%)، متوسط (65-75%) و سنگین (75-85% 1RM) قرار گرفتند. برنامه تمرینی به مدت 9 هفته (3 جلسه در هفته) انجام شد. هر جلسه تمرین شامل انجام 5 حرکت ایستگاهی به تعداد 3 ست در هر ایستگاه و فاصله استراحت 60 تا 90 ثانیه بین تکرارها و 90 تا 120 ثانیه بین ایستگاهها بود. قبل و بعد از پایان دوره تمرینی، آزمونهای اسپیرومتری، ترکیب بدن، قدرت و استقامت عضلانی بالاتنه و VO2max از آزمودنیها گرفته شد.
یافتهها : 9 هفته تمرین مقاومتی با شدتهای سبک، متوسط و سنگین اثر معنیداری بر شاخصهای اسپیرومتری، وزن بدن، نمایه توده بدن، استقامت عضلانی بالاتنه و VO2max نداشت. درصد چربی در گروه تمرینی سبک نسبت به گروههای تمرینی متوسط و شدید کاهش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). همچنین قدرت عضلانی بالاتنه در گروه تمرینی شدید نسبت به گروههای تمرینی سبک و متوسط افزایش بیشتری نشان داد (P<0.05).
نتیجهگیری : دختران دارای اضافه وزن میتوانند برای کاهش درصدچربی بدن از تمرینات مقاومتی با شدت سبک استفاده کنند و برای بهبود قدرت بالاتنه از تمرینات با شدت سنگین سود ببرند. در رابطه با شاخصهای عملکرد ریوی و سایر شاخصهای عملکرد جسمانی و ترکیب بدنی، هیچ گونه برتری در استفاده از سه برنامه تمرینی وجود ندارد.
حلیمه وحدت پور، سعید شاکریان، علی اکبر علی زاده، سیدرضا فاطمی طباطبائی، دوره 20، شماره 4 - ( 10-1397 )
چکیده
زمینه و هدف: شیوه زندگی کم تحرک و افزایش وزن، خطر توسعه بیماریهای قلبی و عروقی را افزایش میدهد. این مطالعه به منظور تعیین اثر مصرف مکمل زنجبیل بر تغییرات لاکتات دهیدرژناز (Lactate dehydrogenase: LDH) و کوفتگی عضلانی تاخیری دختران دارای اضافه وزن به دنبال فعالیت برونگرای وامانده ساز انجام شد.
روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی 22 دانشجوی دختر دارای اضافه وزن در دانشگاه شهید چمران اهواز بهطور تصادفی در گروههای کنترل (10 نفر) و مداخله (12 نفر) قرار گرفتند. گروه مداخله روزانه 2 گرم پودر زنجبیل، هر وعده یک کپسول، حاوی یک گرم پودر زنجبیل، و گروه کنترل (دارونما) روزانه دو کپسول حاوی نشاسته، به مدت دو هفته مصرف نمودند. فعالیت بدنی شامل دو جلسه فعالیت برونگرا وامانده ساز (شیب منفی بر روی تردمیل، یک جلسه قبل از مکملدهی و یک جلسه بعد از دو هفته مکملدهی) اجرا شد. نمونههای خونی طی 4 مرحله به منظور سنجش تغییرات LDH اخذ و نیز از پرسشنامه درد (Visual Analogue Scale: VAS) برای سنجش کوفتگی تاخیری در دو دوره قبل و بعد از مصرف مکمل زنجبیل استفاده گردید.
یافتهها: تمرین برونگرا باعث افزایش میزان LDH و کوفتگی عضلانی تاخیری بعد از فعالیت گردید (P<0.05). مصرف دو هفته مکمل زنجبیل باعث کاهش آماری معنیدار میزان LDH و کوفتگی عضلانی تاخیری گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل گردید (P<0.05).
نتیجهگیری: مصرف زنجبیل میتواند بر کاهش آسب عضلانی و کوفتگی عضلانی تاخیری ناشی از فعالیت برونگرا در دختران با اضافه وزن موثر باشد.
سمیه فتاحی، مصطفی قربانی، لیلا آزادبخت، دوره 21، شماره 1 - ( 1-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: بار اسیدی رژیم غذایی تعادل اسیدیته بدن را تحت تاثیر قرار میدهد که ممکن است با خطر اضافه وزن، چاقی و همچنین با نمایه کیفیت رژیم غذایی (dietary quality index international: DQI-I)، میانگین نسبت کفایت مواد مغذی (mean adequacy ratio: MAR) و دانسیته انرژی رژیم غذایی مرتبط باشد. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط بار اسیدی رژیم غذایی با وضعیت وزنی،کیفیت رژیم غذایی (DQI-I)، میانگین نسبت کفایت مواد مغذی (MAR) و دانسیته رژیم غذایی در بین زنان تهرانی انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی – مقطعی - تحلیلی به صورت تصادفی روی 306 نفر از زنان 50-20 ساله مراجعه کننده به مراکز بهداشتی مناطق جنوب شهر دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد. بار اسیدی رژیم غذایی با استفاده از نمایههای بار اسیدی شامل اسیدهای انباشت کلیه (potential renal acid load: PRAL)، اسید خالص درونزاد (net endogenous acid production: NEAP) و بار اسیدی رژیم غذایی (dietary acid load: DAL) محاسبه شد. امتیازهای DQI-I، MAR و دانسیته انرژی رژیم غذایی برای افراد محاسبه شد.
یافتهها: شانس ابتلا به چاقی (95% CI= 0.97-5.50, OR=2.33, P=0.04) و چاقی شکمی (95% CI=1.21-4.50, OR=2.4, P=0.005) بهطور معنیداری در طول سهکهای DAL (بار اسیدی رژیم غذایی) افزایش یافت. در حالی که حتی بعد از تعدیل مخدوشگرها سایر نمایههای بار اسید رژیم غذایی ارتباط معنیداری با چاقی، اضافهوزن و چاقی شکمی نشان ندادند. با افزایش بار اسیدی رژیم غذایی در طول سهکهای امتیازهای بار اسیدی رژیم غذایی، نمایههای DQI-I و MAR بهطور معنیداری کاهش و دانسیته رژیم غذایی بهطور معنیداری افزایش یافت (P<0.05).
نتیجهگیری: بار اسیدی رژیم غذایی با شانس ابتلا به چاقی و چاقی شکمی ارتباط داشت. PRAL، NEAP و DAL نمایههای خوبی برای تعیین کیفیت رژیم غذایی بودند.
علی رجبی، علی اکبرنژاد، معرفت سیاهکوهیان، مرتضی یاری، دوره 21، شماره 2 - ( 4-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: کاهش حجم ریه، انسداد راههای هوایی، محدودیت جریان هوا، و افزایش فشارخون از عوامل خطرزای مرگومیر در بیماران مبتلابه دیابت نوع دو است. این مطالعه به منظور تعیین اثر تجویز مکمل زعفران و تمرین هوازی بر تغییرات فشارخون، عملکرد ریوی و شاخصهای اسپیرومتری زنان دارای اضافه وزن و چاق مبتلا به دیابت نوع دو انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه شبهتجربی 48 زن دارای اضافه وزن و چاق مبتلا به دیابت نوع دو بهصورت غیرتصادفی در 4 گروه 12 نفری دارونما، زعفران، دارونما + تمرین هوازی و زعفران + تمرین هوازی قرار گرفتند. گروههای تمرین+زعفران و تمرین+دارونما تمرین هوازی را با شدت 60 تا 75 درصد ضربان قلب بیشینه (سه جلسه در هفته) به مدت هشت هفته اجرا کردند. دوز روزانه 400 میلیگرم پودر سرگل زعفران (یکبار در روز) به مدت دو ماه استفاده شد. اندازهگیری متغیرها در مرحله پیشآزمون، 48 ساعت و دو هفته پس از آخرین جلسه تمرینی انجام شد. متغیرهای مورد بررسی شامل عملکرد ریوی (VO2max، FVC، FEV1، FVC/FEV1، PEF، MVV)، فشارخون، تعداد نبض و تنفس در دقیقه و شاخصهای آنتروپومتری (وزن، نمایه توده بدنی و درصد چربی) بودند.
یافتهها: نتایج درونگروهی نشاندهنده افزایش آماری معنیدار متغیرهای عملکرد ریوی و نیز کاهش آماری معنیدار فشارخون سیستولی و شاخصهای آنتروپومتری در هر سه گروه زعفران به تنهایی، دارونما + تمرین هوازی و زعفران + تمرین هوازی بودند (P<0.05). بااینحال نتایج بینگروهی نشاندهنده اختلاف آماری معنیدار در متغیرهای فوق بین گروه زعفران + تمرین هوازی با هریک از گروههای زعفران به تنهایی و دارونما + تمرین هوازی بودند (P<0.05). همچنین بیشترین اندازه اثر در گروه زعفران + تمرین هوازی مشاهده شد.
نتیجهگیری: ترکیب تمرین هوازی توأم با مصرف زعفران باعث بهبود مؤثرتری در افزایش حجمها و ظرفیتهای ریوی و نیز کاهش فشارخون در مقایسه با اثر هر یک بهتنهایی میگردد.
حبیب اله یاری زاده، لیلا ستایش، سیدعلی کشاورز، خدیجه میرزایی، دوره 23، شماره 3 - ( 7-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: چاقی نقش مهمی در پیشرفت بیماریهای مزمن از جمله دیابت، چربی خون بالا و بیماریهای قلبی عروقی دارد. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط بین سن شروع چاقی و انرژی متابولیسم استراحت در بزرگسالی در زنان دارای اضافه وزن و چاق انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی – تحلیلی روی 295 زن دارای اضافه وزن و چاق ساکن شهر تهران در رده سنی ۱۸ تا ۵۰ سال انجام شد. دریافتهای غذایی در یک سال گذشته و میزان انرژی دریافتی روزانه با پرسشنامه نیمه کمی بسامد خوراک حاوی ۱۴۷ آیتم گردآوری شد. به منظور بررسی سطح متابولیسم استراحت از دستگاه کالریمتری غیرمستقیم استفاده شد.
یافتهها: بین افراد با سن شروع چاقی زیر 18 سال و افراد با سن شروع چاقی بالای 18 سال تفاوت آماری معنیداری در انرژی متابولیسم استراحت به ازای کیلوگرم وزن بدن وجود داشت (Beta=0.16, 95% CI=0.11 to 0.00, P=0.03). همچنین ارتباط معکوس و معنیداری بین سن شروع چاقی با وزن بین سن شروع چاقی با وزن (Beta=-0.11, 95% CI= -0.30 to 0.00, P=0.005) و میزان بافت چربی (Beta=-0.13, 95% CI= -0.23 to -0.01, P=0.02) یافت شد که بعد از تعدیل عوامل مخدوشگر سن، فعالیت بدنی و انرژی دریافتی، این معنیداری همچنان ثابت ماند.
نتیجهگیری: سن شروع چاقی با افزایش وزن، چربی و کاهش انرژی متابولیسم استراحت در بزرگسالی مرتبط است. در واقع افراد با سن شروع چاقی کمتر از 18 سال، دارای وزن و چربی بالاتر و انرژی متابولیسم استراحت کمتری در بزرگسالی هستند.
سمیه فخری، فاطمه فخری، سعید شاکریان، علیاکبر علیزاده، دوره 23، شماره 3 - ( 7-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: فعالیتبدنی و استفاده از مکملهای گیاهی میتواند آنزیمهای کبدی را تحت تاثیر قرار دهد. کورکومین، ماده مؤثر (دی فرولوئیل متان) زردچوبه است که دارای خواص آنتیاکسیدانی، ضدباکتریایی، ضدقارچی، ضدویروسی، ضدالتهابی و ضدتکثیری است و میتواند نقش مهمی در جلوگیری از فیبروز کبدی داشته باشد. این مطالعه به منظور تعیین اثر شش هفته تمرین تناوبی شدید (high intensity interval training: HIIT) همراه با مصرف مکمل نانوکورکومین بر سطوح سرمی آنزیمهای کبدی دانشجویان دختر دارای اضافه وزن انجام شد.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی روی 48 دانشجوی دختر دانشگاه شهید چمران اهواز دارای اضافهوزن با میانگین سنی 1.32±21.7 سال و نمایه توده بدنی 2.46±27.8 کیلوگرم بر متر مربع در سال 1397 انجام شد. آزمودنیها به طور تصادفی در چهار گروه 12 نفری کنترل، مکمل نانوکورکومین (روزانه یک کپسول 80 میلیگرمی)، تمرین، تمرین توام با دریافت مکمل نانوکورکومین (روزانه یک کپسول 80 میلیگرمی) قرار گرفتند. گروههای تمرین هفتهای سه جلسه بهمدت شش هفته تمرین HIIT را با حداکثر ضربان قلب (سه جلسه در هفته) اجرا نمودند. نمونههای خونی برای اندازهگیری سطوح سرمی آنزیمهای کبدی (ALT،AST و ALP) قبل و بعد از دوره مداخله گرفته شد.
یافتهها: سطح سرمی AST و ALT در گروه تمرین – مکمل نسبت به گروه کنترل کاهش آماری معنی داری یافت (P<0.05) و این کاهش در مقایسه با پیش آزمون نیز معنی دار بود (P<0.05)؛ اما در سطح ALP تغییرات آماری معنیداری مشاهده نشد.
نتیجهگیری: بهنظر میرسد مصرف مکمل نانوکورکومین همراه با اجرای تمرینات تناوبی با شدت بالا، تاثیر مطلوبی در بهبود برخی شاخصهای کبدی دختران دارای اضافه وزن دارد.
حانیه صادقی شیرسوار، معصومه حبیبیان، سقا فرج تبار بهرستاق، دوره 24، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: کمبود ویتامین D و فقر حرکتی از جمله عوامل مربوط به افزایش التهاب و استرس اکسایشی در شرایط چاقی هستند. این مطالعه به منظور تعیین اثر یک دوره تمرین پیلاتس همراه با ویتامین D بر سطح پروتئین جاذب شیمیایی مونوسیت -1 (MDP-1) و فعالیت سوپراکسیددیسموتاز (SOD) در مردان دارای اضافه وزن انجام شد.
روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی یک سویه کور 56 مرد دارای اضافه وزن به طور تصادفی در گروههای کنترل، تمرین پیلاتس، ویتامین D و ترکیبی قرار گرفتند. تمرینات پیلاتس 8 هفته با شدت 75-50 درصد ضربان قلب ذخیره و 3 جلسه در هفته انجام شد. گروههای ویتامین D و ترکیبی به طور هفتگی 50000 واحد ویتامین D دریافت نمودند. سطح MCP-1 و فعالیت SOD قبل و پس از مداخله سنجیده شد.
یافتهها: وضعیت ویتامین D در تمام آزمودنیها پایینتر از نرمال بود. مقادیر MCP-1 در گروههای تمرین پیلاتس، ویتامینD و ترکیبی بعد از 8 هفته کاهش و فعالیت SOD افزایش آماری معنیداری یافت (P<0.05)؛ اما مداخله ترکیبی تاثیر قویتری در تعدیل مقادیر MCP-1 و فعالیت SOD در مقایسه با دو مداخله دیگر داشت (P<0.05). همچنین اثر تمرینات پیلاتس بر افزایش فعالیت SOD بیشتر از مصرف ویتامینD بود (P<0.05).
نتیجهگیری: به نظر میرسد تمرین پیلاتس و مصرف ویتامین D میتوانند اثرات حمایتی خود را در افراد اضافه وزن با سطح پایین ویتامینD، به واسطه افزایش فعالیت SOD و کاهش شاخص التهابی MCP-1 اعمال نمایند. اگرچه این اثرات با مداخله ترکیبی توسعه یافت؛ ولی تمرینات پیلاتس با افزایش بیشتری در افزایش سطح آنتی اکسیدانی نسبت به ویتامین D همراه بود.
عمار رئوفی سنگاچین، احمد عبدی، علیرضا براری، دوره 24، شماره 2 - ( 4-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: روند افزایش سن و سالمندی با افزایش سایتوکاینهای التهابی همراه است. مواد تشکیل دهنده موجود در اسپیرولینا به دلیل خاصیت ضدالتهابی ممکن است بتواند این روند را کاهش داده و یا بهبود بخشد. این مطالعه به منظور تعیین اثر فعالیت استقامتی و مکمل اسپیرولینا بر سطح سایتوکاینهای التهابی مردان میانسال و سالمند دارای اضافه وزن انجام شد.
روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی 40 مرد میانسال و سالمند به صورت تصادفی در 5 گروه 8 نفری شامل کنترل-سالم، کنترل- اضافه وزن، اضافه وزن+تمرین، اضافه وزن+مکمل و اضافه وزن+تمرین+مکمل قرار گرفتند. برنامه تمرینی شامل پیاده روی روی تردمیل، دوچرخه ثابت و بالارفتن از پله با شدت 65 درصد ضربان قلب اوج، به مدت 8 هفته، 3 جلسه در هفته و هر جلسه به مدت یک ساعت بود. افراد در گروه مصرف کننده روزانه 2 عدد قرص 500 میلیگرمی مکمل اسپیرولینا صبح و عصر مصرف کردند. خونگیری پس از 12 ساعت ناشتایی در مراحل پیشآزمون و 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین انجام شد. سطح سایتوکاینهای التهابی شامل IL-6 ، TNF-α و TGF-β به روش الایزا مورد سنجش قرار گرفت.
یافتهها: میزان فاکتورهای التهابی TGF-β، IL-6 و TNF-α در گروه کنترل-اضافه وزن بیشتر از گروه کنترل-سالم بود (P<0.05). تمرین و مکمل باعث کاهش معنیدار فاکتورهای التهابی در دارای اضافه وزن شد (P<0.05). همچنین سطح فاکتورهای التهابی در گروه تمرین+مکمل نسبت به گروه تمرین و مکمل به طور معنیداری کمتر بود (P<0.05).
نتیجهگیری: فعالیت هوازی همراه با مصرف مکمل اسپیرولینا موجب کاهش معنیدار فاکتورهای التهابی در افراد دارای اضافه وزن شد.
اسما شاکری، روح الله حق شناس، دوره 25، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: چاقی و اضافه وزن که از نشانههای آن التهاب مزمن است؛ با تغییر متابولیسم تریپتوفان مرتبط بوده و منجر به بروز بسیاری از بیماریها میشود. تمرینات ورزشی از جمله روشهای کنترل چاقی و اضافه وزن هستند. این مطالعه به منظور تعیین اثر هشت هفته تمرین استقامتی بر سطح سرمی اسیدآمینه تریپتوفان و توده بدن زنان دارای اضافه وزن انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه شبه تجربی روی 24 زن دارای اضافه وزن در دو گروه 12 نفری کنترل و تجربی انجام شد. میانگین و انحراف استاندارد سنی گروه کنترل و تجربی به ترتیب 41.16±3.45 سال و 41.08±2.93 سال بود. اندازهگیری توده بدن با استفاده از دستگاه سنجش بدن و نمونههای خونی در دو نوبت پیش از آزمون و پس آزمون و در حالت 12 ساعت ناشتایی انجام گردید. آزمودنیهای گروه تجربی 8 هفته تمرین استقامتی به مدت 3 جلسه در هفته و با شدت 75-60 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره انجام دادند. سطح سرمی تریپتوفان به روش الایزا اندازهگیری شد.
یافتهها: هشت هفته تمرین استقامتی سبب افزایش سطح سرمی تریپتوفان، کاهش توده چربی و کاهش شاخص توده بدنی گردید (P<0.05) و نیز سبب افزایش غیرمعنیدار آماری توده بدون چربی در زنان دارای اضافه وزن گردید.
نتیجهگیری: هشت هفته تمرین استقامتی میتواند در بهبود وضعیت فیزیولوژیکی و ترکیب بدنی زنان دارای اضافه وزن موثر باشد.
|
|
|
|
|
|