[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: معرفي مجله :: آخرين شماره :: آرشيو مقالات :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
آرشیو مقالات::
در باره نشریه::
بانک‌ها و نمایه‌نامه‌ها::
هیئت تحریریه::
اعضای اجرایی::
ثبت نام::
راهنمای نگارش مقاله::
ارسال مقاله::
فرم تعهدنامه::
راهنما کار با وب سایت::
برای داوران::
پرسش‌های متداول::
فرایند ارزیابی و انتشار مقاله::
در باره کارآزمایی بالینی::
اخلاق در نشر::
در باره تخلفات پژوهشی::
لینکهای مفید::
تسهیلات پایگاه::
تماس با ما::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
Google Scholar

Citation Indices from GS

AllSince 2020
Citations73132908
h-index3317
i10-index22268
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
27 نتیجه برای تازیک

علی شرفی، محمدحسین تازیکی، سیامک رجایی،
دوره 19، شماره 3 - ( پاییز 1396 )
چکیده

زمینه و هدف : بلع جسم خارجی یکی از شایع‌ترین اورژانس‌های پزشکی است. سن بیمار، نوع جسم خارجی و علایم بالینی در درمان بیماران کمک‌کننده است. این مطالعه به منظور تعیین فراوانی جسم خارجی در مری و عوارض آن در بیماران بستری در مرکز آموزشی درمانی پنجم آذر گرگان انجام شد.

روش بررسی : این مطالعه توصیفی گذشته‌نگر با استفاده از اطلاعات پرونده 145 بیمار (61 مرد و 84 زن) با تشخیص بلع جسم خارجی بستری در مرکز آموزشی درمانی پنجم آذر گرگان طی سال‌های 1383 لغایت 1393 انجام گردید. سن بیمار، نوع جسم خارجی و علایم بالینی برای هر بیمار از پرونده استخراج و در یک فرم ثبت گردید.

یافته‌ها : شایع‌ترین شکایت اصلی دیسفاژی (42.75%) و شایع‌ترین جسم خارجی استخوان مرغ (25.51%) بود. در گروه سنی زیر 15 سال شایع‌ترین جسم خارجی سکه (15.86%) بود. در 56 مورد (38.62%) وجود جسم خارجی در مری بدون عارضه بود. عوارض ناشی از بلع جسم خارجی به ترتیب شامل اروزیون (24.82%)، زخم (21.37%)، پارگی مخاطی (6.2%)، مراجعه مجدد (4.82%)، پارگی مری (3.44%) و آبسه (0.68%) تعیین گردید. با توجه به نتایج اندوسکوپی، شایع‌ترین محل گیرافتادن جسم خارجی در یک‌سوم فوقانی مری (62.63%) تعیین شد.

نتیجه‌گیری : دیسفاژی شایع‌ترین شکایت و سکه شایع‌ترین جسم خارجی در مری کودکان بود. اروزیون و زخم شایع‌ترین عارضه و ناحیه یک‌سوم فوقانی مری شایع‌ترین محل گیرافتادن جسم خارجی مری تعیین شد.


معصومه تاجیک، وحید خوری، عبدالجلال مرجانی، شهره تازیکی، محمدعلی ضیغمی، آزادرضا منصوریان،
دوره 19، شماره 4 - ( زمستان 1396 )
چکیده

زمینه و هدف : در پیش شرطی شدن ایسکمیک (ischemic preconditioning: IPC) قلب در دوره‌های کوتاه‌مدت دچار ایسکمی شده و لذا در صورت مواجهه با ایسکمی طولانی، قسمت اعظم ناحیه دچار ایسکمی از آسیب محافظت می‌گردد. این مطالعه به منظور تعیین اثر محافظتی لووتیروکسین با مکانیسم کاهش استرس اکسیداتیو در مدل پیش شرطی سازی ایسکمیک در قلب موش صحرایی انجام شد.

روش بررسی : این مطالعه تجربی روی 30 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار در در سه گروه 10 تایی انجام شد. در گروه ایسکمی پرفیوژن مجدد (IR) ، قلب حیوان در دستگاه لانگندورف قرار گرفت. در گروه IPC قبل از ایسکمی ماژور در معرض 4 دوره ایسکمی 5 دقیقه‌ای همراه با پرفیوژن مجدد قرار گرفت. در گروه دریافت کننده داخل صفاقی لووتیروکسین با دوز 25 میکروگرم به ازای هر 100 گرم وزن حیوان، قلب در معرض ایسکمی پرفیوژن مجدد قرار گرفت. حجم ناحیه اینفارکت و میزان مالون‌دی‌آلدئید در بافت قلب سنجیده شد.

یافته‌ها : حجم ناحیه آسیب‌دیده گروه IR 26.55 میلی‌متر مکعب، گروه IPC 11.11 میلی‌متر مکعب و گروه دریافت کننده لووتیروکسین 12.56 میلی‌متر مکعب تعیین شد. تزریق لووتیروکسین همانند IPC حجم ناحیه آسیب‌دیده را به‌طور معنی‌داری نسبت به گروه IR پایین آورد (P<0.05). میزان مالون‌دی‌آلدئید در گروه IR 1328، در گروه IPC 777 و در گروه دریافت کننده لووتیروکسین 762 تعیین شد و در گروه‌های IPC و دریافت کننده لووتیروکسین نسبت به گروه IR کاهش نشان داد (P<0.05).

نتیجه‌گیری : تزریق لووتیروکسین با ایجاد پیش شرطی سازی ایسکمیک سبب کاهش اثر سوء ایسکمی پرفیوژن مجدد در قلب موش صحرایی می‌گردد.


رامین امینی، صادقعلی تازیکی، غلامرضا روشندل، کاظم کاظم نژاد،
دوره 20، شماره 4 - ( زمستان 1397 )
چکیده

زمینه و هدف: الکتروشوک درمانی (Electro Convulsion Therapy: ECT) از روش‌های رایج در درمان اختلالات روانپزشکی است. این مطالعه به منظور مقایسه اثر داروهای پروپوفول و اتومیدات با تیوپنتال سدیم بر مدت زمان تشنج و ریکاوری متعاقب انجام الکتروشوک درمانی انجام شد.

روش بررسی: این کارآزمایی بالینی روی 90 بیمار مبتلا به اختلال روانپزشکی نیازمند ECT با تشخیص روانپزشک در بخش روانپزشکی مرکز آموزشی درمانی 5 آذر گرگان انجام شد. بیماران با تخصیص تصادفی ساده در سه گروه 30 نفری قرار گرفتند. مداخله شامل مانیتورینگ استاندارد و پره اکسیژناسیون با اکسیژن 100 درصد به مدت 3 دقیقه در سه گروه بیهوشی بیماران بود. گروه اول تیوپنتال سدیم (mg/kg/bw 1.5)، گروه دوم اتومیدات (mg/kg/bw 0.1) و گروه سوم پروپوفول (mg/kg/bw 0.6) را دریافت نمودند. داروهای سوکسینیل کولین (mg/kg/bw 0.5) و آتروپین (mg/kg/bw 0.01) به عنوان شل کننده عضلانی و پیشگیری از برادی کاردی برای همه بیماران تجویز شد. مدت تشنج و ریکاوری، تغییرات وضعیت همودینامیک شامل ضربان قلب و متوسط فشار خون شریانی و مقدار شارژ برای هر بیمار اندازه‌گیری و ثبت گردید.

یافته‌ها: میانگین مدت تشنج متعاقب ECT در گروه تیوپنتال سدیم 43.72±11.81 ثانیه، گروه اتومیدات 45.81±17.26 ثانیه (P<0.05) و گروه پروپوفول 35.47±10.58 ثانیه (P<0.05) تعیین شد. مقدار شارژ الکتریکی مورد استفاده در سه نوبت درمان و تغییرات ضربان قلب در سه گروه مورد مطالعه تفاوت آماری معنی‌داری نداشت. تغییرات متوسط فشار شریانی گروه پروپوفول کمتر از دو گروه دیگر بود (P<0.05). مدت ریکاوری متعاقب ECT در گروه اتومیدات در مقایسه با دو گروه دیگر کمتر بود (P<0.05).

نتیجه‌گیری: اتومیدات و تیوپنتال سدیم به طور مشابه منجر به افزایش مدت زمان تشنج متعاقب ECT شدند. با توجه به کاهش معنی‌دار مدت ریکاوری در مقایسه با تیوپنتال سدیم، اتومیدات می‌تواند به عنوان بهترین گزینه دارویی در نظر گرفته شود.


سیامک رجائی، محمدحسین تازیکی، ناصر بهنام پور، رضا شاهسونی، سیدشفیع شفیع پور،
دوره 22، شماره 1 - ( بهار 1399 )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به شیوع بالای سرطان معده، توجه به علایم بالینی می‌تواند به کشف سریع‌تر این بیماری کمک نماید. این مطالعه به منظور تعیین یافته‌های اپیدمیولوژیکی سرطان معده در استان گلستان انجام گردید.

روش بررسی: این مطالعه کوهورت گذشته نگر روی 131 بیمار (102 مرد و 29 زن) مبتلا به سرطان معده (از نوع آدنوکارسینوما) تشخیص داده شده بین سال‌های 1386 لغایت 1388 انجام شد. اطلاعات مورد نیاز شامل سن، جنس، شغل، محل سکونت، تحصیلات، قومیت، ملیت، علامت اولیه، نوع درمان، عادات غذایی و طول عمر آنان با استفاده از اطلاعات موجود در پرونده و مصاحبه حضوری و تلفنی تکمیل گردید. پس از وارد کردن اطلاعات برای میزان بقاء از روش کاپلان مایر استفاده شد و میزان بقاء یک ساله، سه ساله و پنج ساله صرف نظر از نوع پاتولوژی و شیوه درمان تعیین گردید.

یافته‌ها: 38 بیمار (29.5%) سابقه فامیلی سرطان داشتند که از این میان 25 بیمار سابقه فامیلی سرطان معده داشتند. اولین علامت بیماران در 31.3% موارد درد شکم بود. زمان بروز اولین علامت تا تشخیص بیماری بین یک ماه تا 144 ماه طول کشیده بود. اولین اقدام درمانی برای 48 بیمار (37.4%) جراحی و برای 37 بیمار (28.2%) شیمی‌درمانی و رادیوتراپی بود. احتمال بقاء یک ساله، سه ساله و پنج ساله به ترتیب 37.4% ، 13% و 6.1% تعیین گردید. میزان بقاء با نوع درمان ارتباط آماری معنی‌داری نشان داد (P<0.05). به طوری که بیماران تحت عمل جراحی، طول عمر بالاتری داشتند.

نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که میزان بقاء در بیماران مبتلا به سرطان معده که تحت عمل جراحی قرار گرفتند؛ بیشتر بود.


اعظم خزاعی پور، سمیه نمرودی، شهره تازیکی،
دوره 22، شماره 2 - ( تابستان 1399 )
چکیده

زمینه و هدف: سرب از سمی‌ترین آلاینده‌های محیط زیست بوده که برای جانوران از جمله انسان بسیار خطرناک است. لذا استفاده از ترکیبات مختلف چون نانوکیتین برای حذف سرب از محیط‌های آبی در سال‌های اخیر مورد توجه قرار گرفته است. این مطالعه به منظور تعیین اثر نانوکیتین بر میزان جذب بافتی استات سرب در کبد موش‌های صحرایی انجام شد.

روش بررسی: این مطالعه تجربی روی 15 سر موش صحرایی نژاد ویستار با وزن 150 تا 180 گرم و سن 8 تا 10 هفته انجام شد. حیوانات در سه گروه پنج تایی شامل گروه شاهد، گروه دریافت کننده سرب (50 mg/kg/bw) و گروه دریافت کننده سرب (50 mg/kg/bw) توام با نانوکیتین (1.6 mg/kg/bw) قرار گرفتند و به‌مدت 6 هفته گاواژ شدند. سپس بافت‌های کبد جدا و غلظت سرب با دستگاه جذب اتمی اندازه‌گیری شد. بافت‌های کبد برای رنگ‌آمیزی هماتوکسیلین - ائوزین آماده‌سازی و سپس به‌وسیله میکروسکوپ نوری بررسی شدند.

یافته‌ها: میانگین غلظت سرب در بافت کبد گروه شاهد، دریافت‌کننده سرب و دریافت‌کننده سرب توام با نانوکیتین به‌طور همزمان به ترتیب برابر با 0.45±8.01 ، 4.73±45.41 ، 0.83±17.06 میکروگرم بر گرم تعیین شد. غلظت کبدی سرب در گروه دریافت‌کننده سرب نسبت به گروه شاهد به‌طور معنی‌داری افزایش یافت (P<0.05). همچنین غلظت کبدی سرب در گروه دریافت‌کننده سرب توام با نانوکیتین نسبت به گروه دریافت‌کننده سرب به‌طور معنی‌داری کاهش یافت (P<0.05). مطالعات هیستوپاتولوژیک بیانگر کاهش ضایعات بافتی (دژنره شدن و نکروز هپاتوسیت‌های کبدی، پرخونی و احتقان شدید در بافت کبد) در گروه دریافت کننده سرب توام با نانوکیتین نسبت به گروه دریافت کننده سرب به تنهایی بود.

نتیجه‌گیری: نانوکیتین بدون داشتن اثرات منفی بر بافت کبد می‌تواند باعث افزایش حذف و مانع جذب فلز سرب در بافت کبد موش‌های صحرایی باشد


میلاد نیک نام عضدی، فاطمه استوار، ابوالفضل امجدی پور، سیما بشارت، بهفر تازیکی، فهیمه عبدالهی، سید آیدین ساجدی،
دوره 24، شماره 3 - ( پاییز 1401 )
چکیده

زمینه و هدف: سکته‌ مغزی دارای شیوع و مرگ و میر زودرس بالایی است؛ لذا شناسایی عوامل موثر در افزایش بروز سکته مغزی دارای اهمیت بسیاری است. این مطالعه به منظور تعیین اثر عوامل جوی و نوسان میدان‌های مغناطیسی زمین بر رخداد سکته مغزی در گرگان انجام شد.


روش بررسی: این مطالعه توصیفی - تحلیلی گذشته نگر روی 3639 بیمار شامل سکته مغزی ایسکمیک (3102 بیمار)، خونریزی داخل مغزی (472 بیمار) و خونریزی زیرعنکبوتیه (65 بیمار) بستری در سال‌های 1394 لغایت 1398 در مرکز آموزشی درمانی شهید صیاد شیرازی طی سال 1399 انجام شد. پس از ثبت متغیرهای محیطی شامل دما، فشار، رطوبت و نوسان میدان مغناطیسی زمین، داده‌های بیماران سکته مغزی از سیستم اطلاعات بیمارستان استخراج و ارزیابی گردید.


یافته‌ها: بیشترین موارد خونریزی داخل مغزی در فصل زمستان و کمترین موارد در فصل تابستان رخ داده بود. بروز خونریزی داخل مغزی ارتباط مستقیم و معنی‌داری با فشار هوا (r=0.452, P=0.001) و رابطه معکوس معنی‌داری با دما (r=-0.457, P=0.001) داشت. خونریزی زیرعنکبوتیه و سکته‌های ایسکمیک ارتباطی با فصل و ماه نداشتند. بروز سکته‌های ایسکمیک ارتباط مستقیم و معنی‌داری با نوسانات میدان مغناطیسی زمین داشت (r=0.359, P=0.007). خونریزی زیرعنکبوتیه ارتباطی با هیچیک از متغیرها نداشت.


نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که دمای پایین، فشار هوای بالا و نوسانات زیاد میدان مغناطیسی، با بروز بیشتر سکته مغزی در ارتباط است.


وکیل ندیمی، شهره تازیکی، فاطمه کلنگی، محمد مازندرانی، زهرا معماریانی،
دوره 24، شماره 3 - ( پاییز 1401 )
چکیده

زمینه و هدف: کبد اصلی‌ترین ارگان دخیل در متابولیزاسیون انواع داروها و سموم است. یکی از عوارض محتمل در مصرف بی‌رویه گیاهان دارویی بروز آسیب کبدی است. گیاه خولنجان (Alpinia officinarum) دارای خواص بیولوژیک مختلفی از جمله اثرات آنتی هایپرلیپیدمیک، ضدالتهاب، ضد ویروس، ضد باکتری، ضد سرطان و آنتی اکسیدان است. این مطالعه به منظور تعیین سمیت کبدی عصاره آبی ریزوم گیاه ‏خولنجان در موش‌های صحرایی نر انجام شد.


روش بررسی: در این مطالعه تجربی 35 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به صورت تصادفی در 5 گروه 7 تایی شامل گروه کنترل و چهار گروه تجربی تقسیم شدند. عصاره آبی ریزوم گیاه ‏خولنجان در دوزهای 100، 200، 400 و 800 میلی‌گرم بر کیلوگرم وزن بدن روزانه به مدت 4 هفته گاواژ شد. پس از 28 روز نمونه‌های بافت کبد با ضخامت 5 میکرون تهیه و به روش رنگ‌آمیزی H&E بررسی شدند. آنزیم‌های کبدی آسپارتات آمینوترانسفراز (AST)، آلانین ترانسفراز (ALT) و آلکالین فسفاتاز (ALP) با کیت شرکت پارس آزمون ارزیابی شدند.


یافته‌ها: سطح آنزیم‌های کبدی AST، ALT و ALP در همه گروه‌های تجربی نسبت به گروه کنترل افزایش آماری معنی‌داری یافت (P<0.05). آسیب‌های بافتی در گروه‌های دریافت کننده عصاره آبی ریزوم گیاه ‏خولنجان مشاهده شد و بیشترین آسیب کبدی شامل دژنره شدن گسترده هپاتوسیت‌ها و نکروز هپاتوسیت‌های کبدی در گروه‌های دریافت کننده دوزهای 400 و 800 میلی‌گرم بر کیلوگرم وزن بدن مشاهده شد.


نتیجه‌گیری: مصرف عصاره آبی ریزوم گیاه ‏خولنجان با دوز بیش از 100 میلی‌گرم بر کیلوگرم وزن بدن می‌تواند سبب آسیب کبدی شود و در دوز ‌800 میلی‌گرم بر کیلوگرم وزن بدن مرگ‌آور است.



صفحه 2 از 2    
2
بعدی
آخرین
 

مجله دانشگاه علوم پزشکی گرگان Journal of Gorgan University of Medical Sciences
Persian site map - English site map - Created in 0.12 seconds with 32 queries by YEKTAWEB 4679
Creative Commons License
This work is licensed under a Creative Commons — Attribution-NonCommercial 4.0 International (CC BY-NC 4.0)