30 نتیجه برای مرادی
مهدی خباز خوب، دکتر سیدمحمدعلی محققی، دکتر سیدعلیرضا موسوی جراحی، دکتر علی جواهرفروش زاده، محسن پدارمفر، علی مرادی، دکتر بیژن رضوان، علی خلفی، نیکو کیاستفرد،
دوره 11، شماره 4 - ( زمستان 1388 )
چکیده
زمینه و هدف : سرطان سومین علت مرگومیر در کشور ما پس از بیماریهای قلبی و تصادفات میباشد. این مطالعه به منظور تعیین بروز سرطانهای دستگاه گوارش در تهران طی سالهای 80-1377 انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه توصیفی جمعیت ساکن در مناطق شهر تهران، شمیرانات و اسلامشهر به عنوان جمعیت در معرض خطر در نظر گرفته شدند. دادههای ثبت سرطان به صورت فعال از مراکز آسیبشناسی و بایگانی مدارک پزشکی جمعآوری گردید. مواردی که بین سالهای 1377 تا 1380 سرطان آنها براساس ICD-10 تشخیص داده شده بود و حداقل یکسال ساکن تهران بودند؛ به عنوان موارد سرطانی محسوب شدند. میزان بروز انواع سرطانها براساس ساختار سنی جمعیت جهان تطبیق یافت و میزانهای بروز از تقسیم میزان کل این دوره به 4 به صورت سالیانه محاسبه شد. یافتهها : میزان بروز سالیانه اختصاصی سنی و استاندارد شده سرطان معده در مردان و زنان به ترتیب 9/12 و 8/5 در صدهزارنفر تعیین شد. این میزان به صورت خام برای مردان و زنان 2/9 و 1/4 در صدهزار نفر بود. بروز سرطان معده در زنان و مردان گروههای سنی بالاتر بیشتر مشاهده بود. میزان بروز سالیانه اختصاصی سنی و استاندارد شده سرطان کولون در مردان و زنان به ترتیب 7/5 و 4/5 در صدهزارنفر تعیین گردید و این میزان به صورت خام در 3/4 و 4 درصدهزار نفر بود. میزان بروز سالیانه اختصاصی سنی و استاندارد شده سرطان مری در جمعیت مورد بررسی به ترتیب 1/5 و 9/3 درصدهزار نفر مشاهده شد. همچنین این میزان به صورت خام 7/3 و 7/2 درصدهزار نفر بود. نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که سرطان معده شایعترین سرطان در تهران میباشد. لذا شناسایی عوامل موثر و پیشگیری از آن ضرورت دارد.
دکتر شهریار سمنانی، دکتر غلامرضا روشندل، دکتر عباسعلی کشتکار، دکتر آزاده سادات زنده باد، هادی رحیم زاده، دکتر سیما بشارت، دکتر نفیسه عبدالهی، دکتر عبدالوهاب مرادی، عبدالجلیل ساریخانی، هانیه سادات میرکریمی، سیده زینب هاشمی نسب،
دوره 12، شماره 3 - ( پاييز 1389 )
چکیده
زمینه و هدف : استان گلستان در شمال ایران یکی از مناطق پرخطر سرطان مری در جهان میباشد. مطالعات متناقضی در رابطه با ارتباط میزان سلنیم و بروز سرطان دستگاه گوارش فوقانی وجود دارد. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط بین میزان سلنیوم موجود در خاک و سرطان مری در استان گلستان انجام شد. روش بررسی : این مطالعه اکولوژیک در سال 1386 انجام و در طی آن استان گلستان براساس طول و عرض جغرافیایی به 135 بلوک تقسیمبندی شد. یک نمونه خاک از مرکز هر بلوک جمعآوری و سپس میزان سلنیوم در نمونههای خاک با روش جذب اتمی اندازهگیری شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و آزمون تی انجام گردید. سطح معنیداری کمتر از 0.05 در نظر گرفته شد. یافتهها : میانگین و انحراف معیار میزان سلنیوم موجود در خاک استان گلستان 1.61+-3.7 میلیگرم بر کیلوگرم به دست آمد. ارتباط مستقیمی بین میزان سلنیوم خاک و میزان بروز استاندارد شده سنی (ASR)سرطان مری در استان گلستان دیده شد (P=0.03, Pearson correlation coefficient=0.19). میانگین میزان سلنیوم خاک در منطقه پرخطر سرطان مری (4.13 میلیگرم بر کیلوگرم) بهطور معنیداری بیشتر از منطقه کمخطر (3.39 میلیگرم بر کیلوگرم) بود (P=0.01). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که میزان سلنیوم در خاک منطقه استان گلستان بیش از حد مجاز بوده و ارتباط معنیدار مستقیم بین میزان سلنیوم خاک و بروز سرطان مری وجود دارد.
مرضیه اکبرزاده، فرشته مرادی، دکتر محمدحسین دباغ منش، دکتر پیمان جعفری، دکتر محمدابراهیم پارسانژاد،
دوره 12، شماره 4 - ( زمستان 1389 )
چکیده
زمینه و هدف : سندرم تخمدان پلیکیستیک (PCOS) یکی از شایعترین اختلالات غدد اندوکرین در زنان است که 6-10% زنان در سنین باروری را درگیر میکند. در این بیماری وضعیت غیرطبیعی لیپوپروتئینها شایع است. تجمع خانوادگی بالای سندرم تخمدان پلیکیستیک دلالت بر نقش وراثت در این بیماری دارد. این مطالعه به منظور تعیین سطح سرمی لیپوپروتئینها در وابستگان درجه یک زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلیکیستیک انجام شد. روش بررسی : این مطالعه مورد - شاهدی روی 107 نفر از وابستگان درجه یک افراد مبتلا به سندرم تخمدان پلیکیستیک (گروه مورد) و 107فرد سالم (گروه شاهد) از خانواده درجه یک زنان فاقد سابقه ابتلاء به PCOS از مراجعین به درمانگاههای زنان شیراز طی سال 1387 انجام شد. وابستگان درجه یک گروه مورد (پدر، مادر، خواهر و برادر) با شرط داشتن سن بالای 30 سال و سایر شرایط ورود به مطالعه، مصاحبه شدند و قسمت اول پرسشنامه که شامل اطلاعات دمو گرافیک بود؛ تکمیل شد. میزان 5سیسی نمونه خون از افراد مورد مطالعه برای تعیین سطح سرمی لیپوپروتئینهای خون شامل کلسترول تام ، تریگلیسرید، LDL-c و LDL-c گرفته شد. یافتهها : میانگینهای کلسترول تام ، LDL-c و تریگلیسرید در گروه مورد به ترتیب 31.64+-191 و 4.06+-167 و 31.64+-191 میلیگرمدردسیلیتر تعیین شد. میانگینهای کلسترول تام و LDL-c و تریگلیسرید در گروه شاهد به ترتیب 18.25+-158.25 و 21.33+-123 و 17.11+-120.42 میلیگرمدردسیلیتر تعیین شد. این تفاوتها از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05). میانگین HDL-c 6.95+-40.06 میلیگرمدردسیلیتر در گروه مورد کمتر از گروه شاهد 6.7+-45.9 میلیگرمدردسیلیتر بود (P<0.05). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که سطح سرمی لیپوپروتئینها در وابستگان درجه یک زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلیکیستیک بهطور معنیداری بالاتر از گروه شاهد میباشد.
مرضیه اکبرزاده، فرشته مرادی، دکتر محمدحسین دباغ منش، دکتر پیمان جعفری،
دوره 14، شماره 2 - ( تابستان 1391 )
چکیده
زمینه و هدف : تجمع خانوادگی عدم تخمکگذاری و تخمدانهای پلیکستیک، مؤید وجود نوعی زمینه ژنتیکی برای سندرم تخمدان پلیکیستیک (PCOS) است. با توجه به افزایش اختلال در متابولیسم لیپوپروتئینها (کلسترول و تریگلیسرید)، اختلال تحمل گلوکز و افزایش شیوع پرفشاری خون در این بیماران؛ این مطالعه به منظور تعیین عوامل خطر قلب و عروق در وابستگان درجه یک زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلیکیستیک انجام شد. روش بررسی : این مطالعه مورد - شاهدی روی 107 نفر از وابستگان درجه یک افراد مبتلا به سندرم تخمدان پلیکیستیک (گروه مورد) و 107فرد سالم (گروه شاهد) از خانواده درجه یک زنان فاقد سابقه ابتلاء به PCOS از مراجعین به درمانگاههای زنان شیراز طی سالهای 87-1386 انجام شد. شاخص توده بدنی، چاقی مرکزی و فشارخون افراد مورد مطالعه تعیین شد. سطح سرمی لیپوپروتئینها شامل کلسترول تام، تریگلیسرید، LDL و HDL و نیز قندخون ناشتا اندازهگیری شد. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-16.5 و آزمونهای t مستقل، کایاسکوئر و کاپا تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : 3/35 درصد پدران گروه مورد دارای اضافه وزن، 26.5% چاقی کلاس I ، 76/11 درصد چاقی کلاسII و 8/5درصد چاقی کلاس III داشتند که در مقایسه با گروه شاهد از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05). در 25.6% از مادران گروه مورد و 17.9% از مادران گروه شاهد نسبت دور کمر به دور باسن (waist –hip ratio:WHR) بالاتر از 0.85 بود و این تفاوت در مقایسه با گروه شاهد از نظر آماری معنیدار نبود. WHR در خواهران گروه مورد و شاهد به ترتیب 23.5% و 17.6% بود (P<0.05). میزان ابتلاء به فشارخون در گروه مورد 12.2% و در گروه شاهد 3.7% بود. 14.94% از گروه مورد و 6.5% از گروه شاهد تریگلیسرید بالاتر از حد طبیعی داشتند که این تفاوت از نظر آماری معنیدار نبود. ارتباط معنیداری بین چاقی و دیابت تیپ II در دو گروه مورد و شاهد یافت شد (P<0.05). اختلال عدم تحمل به گلوکز در گروه مورد و شاهد به ترتیب 19.62% و 7.47% بود (P<0.05). چاقی در 18.7% و 6.54% از گروههای مورد و شاهد مبتلا به عدم تحمل گلوکز وجود داشت (P<0.05). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که چاقی، چاقی مرکزی، افزایش سرمی لیپوپروتئینها و پرفشاری خون در وابستگان درجه یک زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلیکیستیک بهطور معنیداری بیشتر از گروه شاهد میباشد.
رسول کاویان نژاد، مهدی طیبی آراسته، محمود کهن، محمود مرادی، جمال الدین علی طلب، صفورا امانی،
دوره 14، شماره 3 - ( پاییز 1391 )
چکیده
زمینه و هدف : درد از عوارض مهم و شایع بعد از عمل میباشد که میتواند موجب بروز عوارض ناگهانی در سیستمهای مختلف بدن گردد. این مطالعه به منظور تعیین اثر متوکاربامول در مقایسه با دارونما بر میزان درد بعد از عمل جراحی کله سیستکتومی انجام شد. روش بررسی : این کارآزمایی بالینی دوسوکور روی 60 بیمار (53 زن و 7 مرد) کاندید عمل جراحی کله سیستکتومی به روش لاپاراتومی بستری شده در بیمارستان بعثت سنندج در سال 1387 انجام گردید. بیماران در کلاس ASA I, II انجمن بیهوشی آمریکا قرار داشتند. بیماران در محدوده سنی 60-30 سال با وزن کمتر از 100 کیلوگرم در نظر گرفته شدند. افراد به صورت تصادفی در دو گروه 30نفری مداخله و پلاسبو قرار گرفتند. هیچیک از گروهها پرهمدیکاسیون دریافت نکردند و تحت شرایط بیهوشی یکسان قرار گرفتند. نیمساعت قبل از خروج بیمار از بخش ریکاوری، گروه مداخله 500 میلیگرم متوکاربامول (5سیسی دارو رقیق شده با 5سیسی نرمالسالین) و گروه پلاسبو 10 سیسی نرمالسالین بهصورت وریدی دریافت کردند. بیماران از لحاظ میزان درد براساس معیار سنجش بصری 1 ، 3 ، 6 ، 12 و 24 ساعت بعد از عمل ارزیابی شدند. در صورت نیاز (نمره درد بیش از 4) مسکن پتیدین به میزان کمتر از 0.5 mg/kg تجویز شد. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-16 و آزمونهای ANOVA ، Chi-Square و student’s t-test تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : بیماران از لحاظ سنی و جنسی اختلاف آماری معنیداری نداشتند. میانگین شدت درد در ساعات 6 و 24 بعد از عمل در گروه مداخله کمتر بود (P<0.05)؛ ولی در ساعات 1 ، 3 و 12 تفاوت آماری معنیداری نشان نداد. میزان مسکن دریافتی در گروه مداخله کمتر بود (P<0.05). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که مصرف متوکاربامول بعد از عمل جراحی کله سیستکتومی، باعث کاهش درد و میزان مسکن دریافتی بیماران میگردد.
رحیم احمدی، شیما اکبری راد، مریم مرادی بیناباج،
دوره 15، شماره 2 - ( تابستان 1392 )
چکیده
زمینه و هدف : استرس بیحرکتی اثرات گوناگونی بر فعالیت آنزیمهای بدن دارد. این مطالعه به منظور تعیین اثر حفاظتی عصاره آبی گیاه آلوئهورا بر سطح سرمی آنزیم کراتینکیناز موشهای صحرایی نر مواجههیافته با استرس بیحرکتی حاد و مزمن انجام شد. روش بررسی : این مطالعه تجربی روی 45 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار با وزن تقریبی 30±200gr و سن 8 هفته انجام شد. موشها بهطور تصادفی به 9 گروه 5 تایی شامل شاهد، دریافت کننده نرمال سالین، تحت استرس بیحرکتی مزمن، تحت استرس بیحرکتی حاد، تحت استرس بیحرکتی مزمن دریافت کننده نرمالسالین، تحت استرس بیحرکتی حاد دریافت کننده نرمالسالین، دریافت کننده عصاره آبی گیاه آلوئهورا (600 mg/kg/daily)، تحت استرس بیحرکتی مزمن دریافت کننده عصاره آبی گیاه آلوئهورا (600 mg/kg/daily) و تحت استرس بیحرکتی حاد دریافت کننده عصاره آبی گیاه آلوئهورا (600 mg/kg/daily) تقسیم شدند. عصاره آبی گیاه آلوئهورا به صورت گاواژ، قبل از اعمال استرس بیحرکتی تجویز شد. حیوانات در بیحرکتی مزمن، روزانه 2 ساعت و به مدت 3 هفته و در بیحرکتی حاد روزانه 8 ساعت و به مدت یک هفته تحت استرس بیحرکتی قرار گرفتند. پس از پایان تجربیات، نمونههای خونی به روش خونگیری از قلب تهیه شدند و سطح سرمی آنزیم کراتین کیناز به روش اسپکتروفتومتری اندازهگیری شد. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-19 و آزمونهای آنالیز واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی Tukey تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : سطح سرمی آنزیم کراتین کیناز (units/L) در گروههای تحت بیحرکتی مزمن (104.96±2367.20) و حاد (234.75±2177.80) نسبت به گروه شاهد (706.40±1240.40) دچار افزایش آماری معنیداری گردید (P<0.001) و این میزان در گروه دریافت کننده عصاره آبی گیاه آلوئهورا (171.41±1619.80) و گروههای تحت بیحرکتی حاد و مزمن دریافت کننده عصاره آبی گیاه آلوئهورا (206.03±1619.00) و بیحرکتی مزمن دریافت کننده عصاره آلوئهورا (106.07±1448.00) تغییر آماری معنیداری نشان نداد. نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که گاواژ عصاره آبی گیاه آلوئهورا (600 mg/kg/daily) به موشهای صحرایی میتواند از افزایش سطح سرمی آنزیم کراتینکیناز حاصل از استرس بیحرکتی جلوگیری نماید.
فرهاد کوهی آچاچلویی، فتاح مرادی، مهدی عباس زادگان،
دوره 16، شماره 1 - ( بهار 1393 )
چکیده
زمینه و هدف:مطالعات پیشین نتایج متناقضی را در خصوص اثر تمرین استقامتی بر سطوح در گردش اینترلوکین-18 (IL-18) وC-reactive protein با حساسیت بالا (hsCRP) در افراد چاق گزارش کردهاند. این مطالعه به منظور تعیین اثر تمرین مقاومتی بر سطوح سرمی IL-18 و hsCRP در مردان چاق انجام شد. روش بررسی : در این کارآزمایی بالینی 18 مرد چاق بهطور تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. متعاقب 12 ساعت ناشتا، قد، وزن، نمایه توده بدن، درصد چربی بدن، سطوح سرمی IL-18 و hsCRP پیش و پس از دوره تمرین اندازهگیری شد. پروتکل تمرین مقاومتی شامل دوازده هفته تمرین با وزنه 3 جلسه تمرین در هفته و هر جلسه به مدت 60 دقیقه بود. یافتهها :به دنبال دوازده هفته تمرین مقاومتی سطوح سرمی IL-18 و hsCRP در گروه مداخله به طور غیرمعنیداری در مقایسه با گروه کنترل کاهش یافت. نتیجهگیری : اجرای تمرین مقاومتی به مدت دوازده هفته کاهش معنیداری در سطح سرمی IL-18 و hsCRPمردان چاق نداشت.
پژواک خاکی، زهرا روحی، سهیلا مرادی بیدهندی،
دوره 16، شماره 3 - ( پاییز 1393 )
چکیده
زمینه و هدف : لپتوسپیروزیس بیماری عفونی و زئونوزی است که توسط باکتری لپتوسپیرا ایجاد شده و به صورت مستقیم یا غیرمستقیم از حیوان به انسان انتقال مییابد. از آنجا که تشخیص سریع این بیماری میتواند در کنترل بیماری کمک شایانی نماید؛ این مطالعه به منظور تعیین سرووارهای شایع لپتوسپیرا با روش میکروآگلوتیناسیون (Microscopic Agglutination Test) در نمونههای سرمی انسان و دام انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی روی 175 نمونه سرم دامی و 67 نمونه سرم انسانی مشکوک به لپتوسپیروزیس جمعآوری شده از استانهای اردبیل، هرمزگان، گیلان، مازندران و قم طی سالهای 91-1390 با استفاده از 20 آنتیژن لپتوسپیرای زنده انجام شد. یافتهها : 99 نمونه دامی (56.5%) و 31 نمونه انسانی (46.2%) دارای عیار آنتیبادی علیه لپتوسپیرا بودند. از بین 20 سرووار بررسی شده؛ شایعترین سرووار لپتوسپیرا در نمونههای دامی سرجو هارجو (61.9%) و در نمونههای انسانی سرجو سرجو (23%) بود. از میان 67 نمونه انسانی، 50 درصد را کشاورزان تشکیل دادند که در گروه سنی 40-20 سالگی قرار داشتند. علل آلودگی شامل تماس با آب آلوده (61.1%)، تماس با خون آلوده (28.3%) و سایر علل (10.4%) تعیین شدند. در تمامی نمونههای دامی و انسانی تیتر سرمی یک به چهارصد بالاترین فراوانی (19.4%) را نشان داد. نتیجهگیری : شایعترین سرووار لپتوسپیرا نمونههای دامی و انسانی با روش میکروآگلوتیناسیون به ترتیب serjoe hardjo و serjoe serjoe تعیین شدند.
میشار کلیشادی، ماندانا کلیشادی، عبدالوهاب مرادی، مسعود بازوری، علیجان تبرائی،
دوره 16، شماره 3 - ( پاییز 1393 )
چکیده
زمینه و هدف : ناخنک چشمی یک ضایعه فیبروواسکولار است که گاهی سبب کاهش بینایی شده و هنوز علت مشخصی برای آن یافت نشده است. این مطالعه به منظور تعیین نقش ویروس اپشتاینبار در تشکیل ناخنک چشمی انجام شد. روش بررسی : این مطالعه مورد - شاهدی روی 50 نمونه بافتی بیمارانی که تحت عمل جراحی ناخنک چشمی قرار گرفته بودند و 10 نمونه کونژنکتیوال طبیعی بیمارانی که تحت عمل جراحی چشمی غیر از ناخنک قرار گرفته بودند؛ انجام شد. وجود ویروس اپشتاینبار با استفاده از روش PCR بررسی شد. یافتهها : در بیماران تحت عمل جراحی ناخنک چشمی، 3 مورد (6 درصد) ابشتاین بار مثبت بود و نمونههای کنترل از این نظر منفی بودند. بین تشکیل ناخنک چشمی و عفونت با ویروس ابشتاین بار ارتباط آماری معنیداری یافت نشد. نتیجهگیری : نتایج این مطالعه نشان داد که ویروس ابشتاین بار در ایجاد ناخنک چشمی نقشی ندارد.
فتاح مرادی،
دوره 17، شماره 4 - ( زمستان 1394 )
چکیده
زمینه و هدف : یافتههای اندکی در زمینه اثر تمرین ورزشی بر سطح رزیستین و شاخصهای جدید مقاومت انسولینی در افراد لاغر غیرفعال در دسترس است. این مطالعه به منظور تعیین اثر یک دوره تمرین مقاومتی بر سطح سرمی رزیستین و شاخصهای مقاومت انسولینی در مردان لاغر غیرفعال انجام شد. روش بررسی : در این کارآزمایی بالینی 19 مرد لاغر غیرفعال به صورت تصادفی در دو گروه تمرین مقاومتی (9 نفر) و کنترل (10 نفر) قرار گرفتند. پروتکل تمرین مقاومتی شامل دوازده هفته تمرین با وزنه، 3 جلسه تمرین در هفته و هر جلسه به مدت 60 دقیقه بود. ویژگیهای عمومی آزمودنیها، غلظت رزیستین سرم و شاخصهای آدیپونکتین-رزیستین AR، مدل ارزیابی هومئوستاز-آدیپونکتین (HOMA-AD) و مقاومت انسولینی (IRAR) قبل و پس از دوره تمرین اندازهگیری شد. یافتهها : مقادیر HOMA-AD و IRAR در گروه تمرین مقاومتی در مقایسه با گروه کنترل کاهش یافت (P<0.05)؛ اما غلظت رزیستین و AR کاهش آماری معنیداری نشان نداد. میانگینهای اختلاف پیشآزمون - پسآزمون HOMA-AD و IRAR بین گروههای تمرین مقاومتی و کنترل کاهش آماری معنیداری مشاهده شد (P<0.05)؛ اما در مورد غلظت رزیستین سرم و AR تفاوت آماری معنیداری مشاهده نشد. هیچکدام از این شاخصها در گروه کنترل تغییر آماری معنیداری نیافت. نتیجهگیری : اجرای تمرین مقاومتی در مردان لاغر غیرفعال با بهبود مقاومت انسولینی (کاهش شاخصهای HOMA-AD و IRAR) همراه است؛ اما تغییری در سطح رزیستین مردان لاغر غیرفعال ایجاد نکرد.
بهنام مرادی، سیدصدرالدین شجاع الدین، ملیحه حدادنژاد،
دوره 18، شماره 1 - ( بهار 1395 )
چکیده
زمینه و هدف : بیماری مولتیپل اسکلروزیس یکی از شایعترین بیماریهای سیستم عصبی - مرکزی در بزرگسالان است. این مطالعه به منظور مقایسه اثر هشت هفته تمرین ثبات مرکزی، مقاومتی با کش و تمرین ترکیبی بر استقامت عملکردی و کنترل طرز ایستادن مردان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه شبهتجربی 40 مرد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس به صورت غیرتصادفی در سه گروه مداخله و یک گروه کنترل طی مدت هشت هفته قرار گرفتند. دامنه سنی بیماران 35-25 سال، نمایه توده بدنی 25-20 و مقیاس ناتوانی جسمانی 4.5-1 بود. از تمرین ثبات مرکزی، مقاومتی با کش، تمرین ترکیبی، آزمون تعادل برگ و تست 6 دقیقه راهرفتن به ترتیب برای انجام پروتکلهای تمرینی، ارزیابی کنترل طرز ایستادن و استقامت عملکردی بیماران استفاده گردید. یافتهها : ظرفیت حرکتی و کنترل طرز ایستادن گروههای تجربی (پسآزمون) در مقایسه با گروه کنترل بهبود معنیداری یافت (P<0.05) و بیشترین تغییرپذیری مربوط به برنامه تمرین ترکیبی بود. نتیجهگیری : هشت هفته تمرین ثبات مرکزی، مقاومتی با کش و ترکیبی موجب بهبود فعالیت راهرفتن و کنترل طرز ایستادن مردان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس گردید و استفاده از برنامه تمرین ترکیبی در این بیماران به خاطر تغییرپذیری بیشتر، توصیه میشود.
محمدرضا کردی، محمدعلی برومند، شهرام ربانی، نسیم علیمرادی شیخها، احمد مزرعه، مریم سیوف،
دوره 18، شماره 4 - ( زمستان 1395 )
چکیده
علیرضا محبی، علی شاکری مقدم، یوسف دوزندگان، نازنین لرستانی، اعظم میرعرب، عبدالوهاب مرادی، علیجان تبرایی،
دوره 19، شماره 3 - ( پاییز 1396 )
چکیده
زمینه و هدف : عفونت مزمن با ویروس هپاتیت B (HBV) یکی از عوامل اصلی در ایجاد سیروز و سرطان سلول کبدی است. بیماریزایی ویروس بهوسیله پروتئین چندعملکردی x (HBx) صورت میگیرد. تغییر در توالی ژن کدکننده این پروتئین باعث تنظیم فاکتورهای نسخهبرداری و بیماریزایی میشود. این مطالعه به منظور آنالیز ژنتیک تکاملی ژن کدکننده HBx در فرد مبتلا به HBV مزمن انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه توصیفی آزمایشگاهی ابتدا از فرد آلوده به عفونت مزمن با ویروس هپاتیت B توالی کامل کدکننده HBx تکثیر و کلون شد. سپس با توالیهای مرجع ژنوتیپها، سروتیپها و زیرسروتیپهای مختلف ویروس موجود در پایگاه GenBank، همردیفی توسط نرمافزار CLC Sequence Viewer انجام شد. از نتیجه همردیفی برای رسم درخت فیلوژنیک توسط سرور T-rex و آنالیز ژنتیک جمعیت توسط نرمافزار DnaSP استفاده شد. انتخاب طبیعی در سطح نوکلئوتید و پروتئین توسط تست Tajima’s D انجام گردید.
یافتهها : جهش شناخته شدهای در سطح پروتئین در توالی کدکننده HBx فرد آلوده مزمن یافت نشد. نتایج انتخاب طبیعی نشاندهنده جهشهای خنثی در ژن HBx بود. نتایج فیلوژنی نشان داد توالی کدکننده HBx در فرد آلوده مزمن قرابت ژنتیکی به ژنوتیپ D و زیرسروتیپ ayw2 داشت.
نتیجهگیری : چندریختی انتخاب طبیعی در ژن کدکننده HBx رخ میدهد. همچنین نتیجه فیلوژنی مطالعه حاضر با یافتههای پیشین استان گلستان و ایران که فراوانی ژنوتیپ D و زیرسروتیپ ayw2 را گزارش دادهاند؛ مطابقت دارد.
حمیدرضا خورشیدی، سجاد دانشیار، زینب السادات اسلامی، عباس مرادی،
دوره 21، شماره 2 - ( تابستان 1398 )
چکیده
زمینه و هدف: تروما سومین علت مرگ و عامل اصلی ناتوانی در کودکان ایرانی است. کودکان بهعلت شرایط فیزیولوژیک و فرآیند رشد بیشتر در معرض تروما هستند. شناسایی عوامل خطر میتواند از میزان بروز این حوادث و عواقب آنها بکاهد. این مطالعه به منظور ارزیابی ترومای کودکان انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی - تحلیلی روی 482 کودک (330 پسر و 152 دختر) زیر 14 سال دچار تروما مراجعه کننده به بیمارستان بعثت شهر همدان در سال 1295 انجام شد. اپیدمیولوژی و عواقب تروما مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: بیشترین موارد تروما به ترتیب 195 مورد (40.5%) در محدوده سنی 7 تا 14 سال (دوران مدرسه)، 189 مورد (39.2%) در محدوده سنی 2 تا 7 سال (قبل از مدرسه) و 98 مورد (20.3%) در محدوده سنی صفر تا 2 سال (شیرخوارگی) رخ داده بود. وقوع تروما در دو گروه قبل از مدرسه (67.8%) و دوران مدرسه (75.4%) در پسران بیش از دختران بود (P<0.05). بیشترین شیوع در فصل تابستان (36.9%)، بیشترین مکان وقوع حادثه در منزل (44%)، بیشترین علت آسیب سقوط (53%)، بیشترین نوع آسیب شکستگی (35%) و بیشترین محل آسیب در ناحیه سر و صورت (41%) تعیین گردید. از نظر پیامد بعد از ترخیص، 10 مورد مرگ ناشی از تروما و 42 مورد ناتوانی بعد از تروما مشاهده شد.
نتیجهگیری: با توجه به این که بیشترین محل وقوع حادثه در منزل به علت سقوط و شکستگی بود؛ میتوان با ایمن کردن بیشتر منازل و آگاهی بیشتر والدین از خطرهای پیش روی کودکان جلوگیری نمود.
محمد مهدی سلطان دلال، محمد حسن منزوی پور، حسین معصومی اصل، محمد کاظم شریفی یزدی، فریبا نباتچیان، شبنم حقیقت خواجوی، سیده معصومه ابریشمچیان، هدروشا ملا آقا میرزایی، مهدیه پورمرادیان، شیدا اسدپور، سارا شریفی یزدی،
دوره 23، شماره 2 - ( تابستان 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: کمپیلوباکتر از مهمترین پاتوژنهای عامل گاستروآنتریتهای باکتریایی هستند که عموماً از طریق مواد غذایی با منشأ حیوانی منتقل میشوند. این مطالعه به منظور ارزیابی وضعیت کمپیلوباکتر در اسهال طغیانهای غذایی در مقایسه با سایر عوامل میکروبی انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی – تحلیلی روی 305 سواب اسهال ناشی از 102 طغیان غذایی در کشور طی شش ماه از بهار تا شهریور 1397 انجام شد. فراوانی گونههای کمپیلوباکتر طبق پروتکل اداره کل امور آزمایشگاهها ارزیابی شدند.
یافتهها: تعداد 8 نمونه (2.6%) آلوده به کمپیلوباکتر از گونههای ژژونی 3 مورد (37.5%) و کلی 5 مورد (62.5%) بودند. جنس مونث (54.5%)، میانگین سنی 16 تا 30 سال (28.2%)، مصرف سالاد و سبزیجات (16.1%) و سکونت در شهرستانها (59.7%) بیشترین موارد و علل را به خود اختصاص دادند. استانهای زنجان (24.5%)، یزد (19.6%) و کردستان (17.6%) بیشترین موارد طغیانها را در بر داشتند.
نتیجهگیری: علاوه بر پاتوژنهای کلاسیک مانند سالمونلا، شیگلا و اشریشیاکلی بایستی به باکتری کمپیلوباکتر نیز توجه بیشتری شود. بهعلاوه شناخت عوامل اپیدمیولوژیک میتوانند در پیشگیری و کنترل طغیانهای غذایی نقش موثری داشته باشند.
عین اله سکینه پور، امیر لطافت کار، عین اله نادری، امیر حسین هاشمیان، زهرا نوروزی، محمد علیمرادی،
دوره 23، شماره 2 - ( تابستان 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از شایعترین تظاهرات افراد مبتلا به اختلال شناخت خفیف، افزایش در نوسان پاسچر و افتادن است. این مطالعه به منظور کنترل پاسچر در سالمندان مبتلا به اختلال شناخت خفیف بعد از تمرینات پیلاتس انجام شد.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی روی 30 زن مبتلا به اختلال شناخت خفیف مراجعه کننده به مرکز تحقیقات سالمندان استان کرمانشاه در سال 1398 انجام شد. آزمودنیها به روش نمونه گیری در دسترس شرکت کردند و به شیوه تصادفی در دو گروه 15 نفری کنترل و تمرینات پیلاتس قرار گرفتند. گروه تمرین پیلاتس به مدت هشت هفته و سه جلسه در هر هفته به مدت یک ساعت تمرین انجام دادند. کنترل پاسچر آزمودنیها قبل و پس از انجام تمرینات منتخب مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافتهها: در گروه مداخله تفاوت معنیداری در امتیازات کسب شده بین گروه پیش آزمون و پس آزمون در مساحت و مسافت محدوده نوسان مرکز فشار بدن در حالت چشم باز و بسته وجود داشت (P<0.05). میانگین نوسان پاسچر (مساحت و مسافت محدوده نوسان مرکز فشار بدن در حالت چشم باز و چشم بسته)، بعد از 8 هفته تمرینات پیلاتس در گروه مداخله کاهش معنیداری در مقایسه با گروه کنترل یافت (P<0.05).
نتیجهگیری: به نظر میرسد که تمرینات پیلاتس در بهبود کنترل پاسچر در سالمندان مبتلا به اختلال شناخت خفیف موثر است.
بهمن آقچه لی، عبدالوهاب مرادی، علیجان تبرایی، حامد نذیری، محمدرضا کلانی، علیرضا تهمتن،
دوره 23، شماره 4 - ( زمستان 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: از زمان شروع پاندمی بیماری کووید-19 (Corona Virus Disease 2019: COVID-19) چالشهای متعددی در خصوص این بیماری و عامل ویروسی ایجاد کننده آن مطرح است. تشخیص سریع و دقیق ویروس به منظور کنترل گسترش و پیشرفت بیماری امری ضروری است. انتخاب نمونه مناسب در فازهای مختلف بیماری باعث کاهش نتایج منفی کاذب خواهند شد. این مطالعه به منظور شناسایی ژنوم سارس کرونا ویروس 2 (Sever Acute Respiratory Syndrome Corona Virus 2: SARS-CoV-2) در نمونه خون بیماران مبتلا به COVID-19 انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی - تحلیلی به روش سرشماری بر روی 100 نمونه خون تام بیماران (50 مورد بهبودی و 50 مورد مرگ) با تشخیص قطعی ابتلا به COVID-19 (مثبت شدن تست Real-Time RT-PCR نمونههای سوآپ نازوفارنکس) بستری در مرکز آموزشی و درمانی شهید صیاد شیرازی شهر گرگان طی سال 1399 انجام شد. یافتههای بالینی و آزمایشگاهی در دو گروه از بیماران مقایسه گردید. اسیدنوکلئیک ویروس از نمونههای خون تام بیماران استخراج شد و با استفاده از پرایمر و پروبهای اختصاصی کیت و با روش Real-Time RT-PCR بررسی حضور ژنوم ویروس انجام شد.
یافتهها: سن (سال) بهبودیافتگان (49.06±15.1) به طور معنی داری کمتر از سن فوت شدگان (12.4±58.3) بود (P<0.05). علایم بالینی شامل سرفه، تنگی نفس، ترشح خلط و تهوع در فوت شدگان در مقایسه با بهبودیافتگان به طور معنیداری بیشتر بود (P<0.05). تعداد لنفوسیتها و سطح پلاکت در بیماران فوت شده در مقایسه با بهبودیافتگان پایینتر و سطح آنزیم لاکتات دهیدروژناز بالاتر بود (P<0.05). ژنوم SARS-CoV-2 در نمونه خون 7 بیمار شامل 3 بیمار بهبود یافته و 4 بیمار فوت شده شناسایی گردید که با پیامد بیماری ارتباط آماری معنیداری نشان نداد.
نتیجهگیری: استفاده از نمونه خون به منظور تشخیص ژنوم ویروس COVID-19 نامناسب ارزیابی شد.
محمدمهدی سلطان دلال، محمدکاظم شریفی یزدی، علیرضا منادی سفیدان، غلامرضا حسن پور، سارا شریفی یزدی، شبنم حقیقت خواجوی، سعید واحدی، سیده معصومه ابریشمچیان لنگرودی، مهدیه پورمرادیان، هدروشا ملا آقامیرزایی،
دوره 24، شماره 1 - ( بهار 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: یرسینیا یک عامل مهم بیماریهای منتقله از آب و غذا است که باعث گاستروآنتریت کودکان میشود. این مطالعه به منظور تعیین بیوتایپینگ جدایههای یرسینیاانتروکلی تیکا از کودکان مبتلا به اسهال و گوشت مرغ در شهر تهران انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی مقطعی روی 250 نمونه اسهال کودکان مراجعه کننده به مرکز طبی کودکان در تهران و 250 نمونه مرغ جمعآوری شده طی تیر ماه 1399 لغایت اسفند 1399 انجام شد. نمونه ها از نظر آلودگی به یرسینیاانتروکلی تیکا با روش سرما گذاری و محیط CIN آگار بررسی شدند. روش جداسازی بر اساس غنی سازی اولیه در بافر فسفات به مدت 3 هفته در یخچال (سرماگذاری در 4 درجه سانتیگراد) و سپس استفاده از KOH به عنوان غنی سازی ثانویه و کشت بر روی محیط CIN آگار انجام گردید. برای تعیین سویههای بیماریزا از روش بیوتایپیگ استفاده شد.
یافتهها: 5 جدایه (2 درصد) از نمونههای اسهال کودکان و 20 جدایه (8 درصد) از نمونههای گوشت مرغ به یرسینیا اینتروکلی تیکا بدست آمد. بیوتایپینگ جدایههای یرسینیاانتروکلی تیکای انسانی سبب شناسایی 3 مورد بیو تایپ 1A، یک مورد بیوتایپ 1B ، یک مورد بیوتایپ 2 و از جدایههای گوشت مرغ، 16 جدایه متعلق به بیوتیپ 1A و 4 جدایه متعلق به بیوتایپ 1B گردید.
نتیجهگیری: وجود بیوتایپهای مشترک بیماریزای 1B و غیربیماریزای 1A در نمونههای اسهال کودکان و گوشت مرغ میتواند بیانگر علت اسهال در کودکان باشد.
نرمین غنی زاده حصار، بهنام مرادی، سوینچ آذرپور،
دوره 24، شماره 4 - ( زمستان 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: ناهنجاری ژنورکورواتوم (Genu Recurvatum) میتواند با تغییر مکانیک اندام تحتانی، بر تعادل و ثبات اثرگذار باشد. این مطالعه به منظور مقایسه تعادل و ثبات مرکزی دانشآموزان دختر دارای ژنورکورواتوم با گروه سالم انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه مورد - شاهدی روی دانشآموزان دختر دارای ژنورکورواتوم (25 نفر با میانگین سنی 0.6±14.88 سال) و بدون ژنورکورواتوم (25 نفر با میانگین سنی 0±15 سال) مدارس دخترانه دوره متوسطه شهرستان سلماس در استان آذربایجان شرقی طی سال 1397 انجام شد. معیار ناهنجاری ژنورکورواتوم داشتن 5 درجه هایپراکستنشن در زانو بود. اندازهگیری تعادل ایستا با تست لک لک و تعادل پویا با تست Y و همچنین ثبات مرکزی با تستهای سورنسن، پلانک، پلانک جانبی و نشستن در وضعیت 60 درجه به عمل آمد.
یافتهها: میانگین مقادیر تعادل ایستا پای برتر 3.64±19.86 و غیربرتر 4.67±17.16 دانش آموزان گروه شاهد به طور معنیداری از دانشآموزان دارای ژنورکورواتوم (به ترتیب 2.03±14.44 و 1.66±10.53) بیشتر بود (P<0.05). مقادیر میانه تعادل پویا پای برتر (32.04) و غیربرتر (31.84) دانش آموزان گروه شاهد به طور معنیداری از دانش آموزان دارای ژنورکورواتوم (به ترتیب 18.96 و 19.16) بیشتر بود (P<0.05). مقادیر میانه ثبات مرکزی برای آزمونهای سورنسن، پلانک، پلانک جانبی و نشستن در دانش آموزان گروه شاهد (به ترتیب 30.40 ، 30.58 ، 31.04 و 34.12) به طور معنیداری از دانش آموزان دارای ژنورکورواتوم (به ترتیب 42.60 ، 20.20 ، 19.96 و 16.88) بیشتر بود (P<0.05).
نتیجهگیری: تعادل و ثبات مرکزی دختران دانشآموز دارای ژنورکورواتوم در مقایسه با همتایان بدون این ناهنجاری، ضعیف ارزیابی شد.
مریم علیمرادیان، حجیه بی بی رازقی نصرآباد، ملیحه علی مندگاری، عباس عسکری ندوشن،
دوره 25، شماره 3 - ( پاییز 1402 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از علل کاهش باروری و رسیدن به سطوح باروری پایین، تاخیر در فرزندآوری است. این مطالعه به منظور ارزیابی و تحلیلی از تفاوتها و تعیینکنندههای طول دوران بیفرزندی زوجین شهر خرمآباد انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی تحلیلی روی 535 زن متاهل 49-15 ساله ساکن شهرستان خرم آباد در استان لرستان انجام شد. دادهها با یک پیمایش مقطعی در سال 1399 با استفاده از پرسشنامه محققساخته در فاصله زمانی شهریور ماه 1398 لغایت دی ماه سال 1398 به صورت حضوری جمعآوری شد. برای برآورد زمان بقاء بیفرزندی از روش تحلیل بقاء از آزمون کاپلان مایر و برای بررسی اثر متغیرهای مستقل از مدل پارامتری لگ لجستیک با شکنندگی مشترک گاما استفاده گردید.
یافتهها: میانگین زمان بقاء بیفرزندی 31.76 ماه با میانه 24 ماه تعیین شد. براساس آزمون کاپلان مایر و لگاریتم رتبهای الگوهایی از تفاوتهای اجتماعی مشخص شد. بهطوریکه زنان گروه سنی 15 تا 30 سال، زنان دارای تحصیلات دانشگاهی، زنان با سن ازدواج زیر 25 سال، زنان با دینداری کمتر و زنانی با احساس بیشتر ناامنی اقتصادی - اجتماعی، در مقایسه با سایرین زمان بقاء بیفرزندی طولانیتری داشتند (P<0.05).
نتیجهگیری: بیفرزندی در جامعه مورد مطالعه پایین ارزیابی شد. به طوری که تا 10 سال پس از ازدواج تنها 2% از زنان بدون فرزند باقی ماندند.