[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: معرفي مجله :: آخرين شماره :: آرشيو مقالات :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
آرشیو مقالات::
در باره نشریه::
بانک‌ها و نمایه‌نامه‌ها::
هیئت تحریریه::
اعضای اجرایی::
ثبت نام::
راهنمای نگارش مقاله::
ارسال مقاله::
فرم تعهدنامه::
راهنما کار با وب سایت::
برای داوران::
پرسش‌های متداول::
فرایند ارزیابی و انتشار مقاله::
در باره کارآزمایی بالینی::
اخلاق در نشر::
در باره تخلفات پژوهشی::
لینکهای مفید::
تسهیلات پایگاه::
تماس با ما::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
Google Scholar

Citation Indices from GS

AllSince 2020
Citations73082904
h-index3317
i10-index22268
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
19 نتیجه برای منصوری

دکتر آزادرضا منصوریان، دکتر اختر سیفی،
دوره 1، شماره 2 - ( تابستان 1378 )
چکیده

در حالت طبیعی تمام لیپیدهایی که در غشاهای سلولی یافت می شوند ساختمان دولایه دارند ولی به تجربه ثابت شده است که تعدادی از همین لیپیدها وقتی از غشاء طبیعی سلول استخراج می شوند و در محیط آبی خارج سلول در آزمایشگاه قرار می گیرند ساختمان غیر دولایه به خود می گیرند که به شکل استوانه شش وجهی می باشد در صورتی که همین لیپیدها در ساختمان طبیعی غشاء سلول همان ساختمان متعارف دولایه را دارند. تحقیقات متعدد بر روی غشاهای سلولی ثابت کرده است که عوامل مختلفی مانند آنزیم ها (لیپاز)، درجه حرارت، تغییرات pH حضور بعضی از یونها و همچنین بعضی از پدیده های زیست-شیمیایی (بیوشیمیایی)، زیست-فیزیکی و فیزیولوژیک می توانند ساختمان دولایه بعضی از لیپیدهای موجود در غشاهای سلولی را به وضعیت غیر دولایه یا شش وجهی مزبور تبدیل نمایند. پدیده هایی مانند اگزوسیتوز از تماس دو سطح داخلی سیتوپلاسمی لیپیدهای غشاء سلولی بوجود می آیند، در صورتی که اندوسیتوز در نتیجه تماس دو سطح خارجی غشاء سلولی بوقوع می پیوندند، در پدیده انتشار هم تغییرات ساختاری لیپیدهای دولایه به غیر دولایه مشخص شده است. هدف این مقاله شرح چگونگی تغییرات ساختمان ملکولی این لیپیدها در غشاء سلولی است، تغییراتی که می توانند در اثر فعالیت بعضی از عوامل ذکر شده همچون آنزیم ها، تغییر ساختمان فضایی داده و از شکل متعارف دولایه به غیر دولایه تبدیل شده و در نتیجه این تغییر وضعیت، اعمال حیاتی سلول صورت پذیرد.
دکتر آزادرضا منصوریان، دکتر اختر سیفی،
دوره 2، شماره 2 - ( پاييز و زمستان 1379 )
چکیده

منوگالاکتوزیل دی اسیل گلیسرول با درصد زیادی از اسیدهای چرب غیراشباع همراه می باشد. این گلیکولیپید وقتی در آب پخش می شود، ساختمان غیر دو لایه شش وجهی به خود می گیرد. این لیپید عمدتاً در غشاء تیلاکوئیدی کلروپلاست به مقدار زیاد حضور دارد. اسیدهای چرب این لیپید را به کمک کاتالیزور و با فن هیدروژناسیون، کاملاً اشباع نموده که با این واکنش شیمیایی یعنی تغییر وضعیت اشباع شدن زنجیره های اسیدهای چرب، تغییراتی در ساختمان این گلیکولیپید ایجاد می شود، به طوری که بعد از هیدروژنه شدن و قرار دادن لیپید در محیط آبی، ساختمان صفحه مانند جایگزین شکل شش وجهی می شود. ما برای بررسی بیشتر این موضوع، منوگالاکتوزیل دی اسیل گلیسرول طبیعی و اشباع شده را با هم مخلوط، و در آب پخش کردیم. وضعیت جدید و نتایج حاصله از این تحقیق نشان می دهد که اثر هیدروژناسیون لیپید، دو قسمت جدا از هم را مشاهده خواهیم کرد که یکی در ارتباط با ساختمان شش وجهی مربوط به لیپید طبیعی است و دیگری وضعیت صفحه مانند است که به گلیکولیپید اشباع شده مربوط می باشد. از میکروسکوپ الکترونی جهت تشخیص وضعیت منوگالاکتوزیل دی اسیل گلیسرول استفاده نمودیم. منوگالاکتوزیل دی اسیل گلیسرول یکی از لیپیدهایی است که به وفور در غشاء تیلاکوئیدی کلروپلاست دیده می شود. این غشاء های زیستی برای بسیاری از اعمال حیاتی خود چنین تغییراتی را در ساختمان خود شاهد خواهند بود. یکی از راه هایی که غشاء می تواند چنین کنش هایی را از خود نشان دهد، تغییر وضعیت اشباع شدگی اسیدهای چرب بعضی از لیپیدهای موجود در غشاء می باشد. این مطالعه حاکی از آن است که با هیدروژنه کردن اسیدهای چرب منوگالاکتوزیل دی اسیل گلیسرول چنین تغییر و تحولی را در این لیپید و در نتیجه در ساختمان غشاء زیست شناختی شاهد خواهیم بود.
دکتر عزت اله قائمی، دکتر سکینه محمدیان، لیدا عبدالمحمدی، دکتر آزاد رضا منصوریان، ناصر بهنام پور، رحیمه تندکار،
دوره 3، شماره 1 - ( بهار و تابستان 1380 )
چکیده

مننژیت یکی از موارد فورویت پزشکی می باشد که با وجود تلاش های بسیار هنوز از شیوع بالایی در نقاط مختلف جهان برخوردار است و سبب مرگ و میر می شود. تشخیص سریع مننژیت یکی از راه های کنترل آن می باشد. این مطالعه به منظور تعیین میزان موارد مننژیت در موارد مشکوک انجام گرفته است در طی 9 ماه(مهر 77 لغایت خرداد 79) 100 کودک باعلائم مشکوک به مننژیت به مرکز آموزشی - درمانی طالقانی گرگان مراجعه کردند که برای آنها پرسشنامه تهیه و به وسیله پزشک متخصص اطفال از مایع نخاعی کمر (LP) نمونه برداری انجام شد. نمونه های سریعا به آزمایشگاه انتقال یافتند و آزمون های مختلف آزمایشگاهی روی آنها صورت پذیرفت. براساس یافته های بالینی و فرابالینی، جمعا 15 مورد مننژیت (7 مورد باکتریایی، 8 مورد غیر چرکی) تشخصی داده شد. شایع ترین باکتری جدا شده پنوموکوک (42.8 درصد) و شایع ترین علایم بالینی در موارد مننژیت باکتریایی، تب، استفراغ، سفتی گردن و تشنج بود. در تمامی موارد مننژیت باکتریایی، مایع نخاع شدیدا کدر بود و نیز تعداد سلول های سفید خون (WBC) در مایع نخاع با میانگین 3200 عدد و درصد (PMN) در مایع نخاع با میانگین 92 درصد، تفاوت کاملا معنی داری از موارد مننژیت غیر چرکی و موارد غیر مننژیت داشت (P<0.001) میزان پروتئین مایع نخاع نیز در موارد مننژیت باکتریایی بالاتر از سایر موارد بود (P<0.001) و ارزش تشخیصی داشت. علی رغم کاهش قند مایع مغزی - نخاعی (CSE) و کم شدن نسبت قند مایع مغزی - نخاعی/ قند خون، 48 درصد در موارد مننژیت باکتریایی، 70 و 74 درصد در موارد مننژیت غیر چرکی و موارد غیر مننژیت اختلاف مشاده شده معنی دار نبود (P<0.4) نتایج نشان می دهد همراهی علایم بالینی تب، تشنج، استفراغ یا کدورت مایع نخاع و سلول های سفید خون بیشتر از 50 و CRP مثبت می تواند کمک مؤثرتری در اثبات مننژیت باکتریایی باشد.
دکتر عبدالجلال مرجانی، دکتر محمد موجرلو، دکتر آزاد رضا منصوریان، دکتر رامین آذرهوش، محمدرضا ربیعی، خدا بردی کلوی،
دوره 5، شماره 1 - ( بهار و تابستان 1382 )
چکیده

زمینه و هدف: روی و مس از عناصر کمیاب مهمی هستند که برای رشد و ادامه اعمال حیاتی بدن ضروری می باشند. این عناصر در عملکرد تعدادی از آنزیمها به عنوان کوفاکتور نقش اصلی را ایفا می کنند. تغییرات سطح این عناصر در بدن از نظر کلینیکی اهمیت بسیار دارد، به طوری که افزایش و یا کاهش هر کدام از آنها باعث ایجاد تظاهرات بالینی می شود در صورت افزایش این عناصر در بدن، مسمومیت همراه باعوارض کلینیکی(مثل اسهال و استفراغ) در فرد به وجود می آید. به دلیل امکان تغییرات سطح سرمی روی و مس ناشی از همودیالیز به منظور برسی تغییرات سطح سرمی روی ومس بیماران همودیالیزی قبل و بعد از همودیالیز انجام گردیده است.مواد و روشها: این مطالعه از نوع مقایسه ای - طولی روی 50 بیمار همودیالیزی(33 بیمار مذکر و 17 بیمار مؤنث) انتخاب شده به روش تصادفی از بین بیماران همودیالیزی بخش دیالیز مرکز آموزشی- درمانی پنجم آذر گرگان، انجام گردید. میزان روی و مس در سرم بیماران همودیالیزی قبل و بعد از دیالیز به روش اسپکتروفتومتری اندازه گیری شد. یافته ها: میانگین میزان روی و مس در بیماران همودیالیزی به ترتیب بعد از دیالیز 59.32 ± 135.32 و 51.25 ± 136.40 میکروگرم در دسی لیتر بوده که در مقایسه با قبل ازدیالیز که 37.46 ± 78.38 و 32.54 ± 89.92 میکروگرم در دسی لیتر می باشد افزایش یافته است که از نظر آماری اختلاف معنی دار بوده است (P<0.05).نتیجه گیری: شرایط اورمی ممبران دیالیتر، عمل دیالیز و کیفیت آب مصرفی در عمل دیالیز می توانند باعث افزایش عناصر کمیاب روی و مس شوند. این افزایش می توانند سبب غیر طبیعی شدن روی و مس در بدن و زمینه ساز تظاهرات بالینی در بیماران همودیالیزی گردد. لذا پیشنهاد می شود قبل از عمل دیالیز میزان روی و مس آزاد شده را با کمک آزمایشهای مربوطه از نمونه های خون بیماران همودیالیز و قسمتهای مختلف دستگاه دیالیز ارزیابی و براساس آن میزان روی و مس بیماران همودیالیزی با روش تغذیه درمانی مشخص گردد.
دکتر عبدالجلال مرجانی، دکتر محمد موجرلو، دکتر آزادرضا منصوریان، محمدرضا ربیعی،
دوره 6، شماره 1 - ( بهار و تابستان 1383 )
چکیده

مقدمه و هدف: رادیکال های آزاد مولکول هایی هستند که در طی یک فرآیند طبیعی واکنش های متابولیسمی بدن تولید می شوند. بیمارانی که دچار بیماری مزمن کلیوی هستند و همودیالیز می شوند بیشتر در معرض تخریب سلولی رادیکال های آزاد می باشند. هدف از این مطالعه با توجه به تناقص یافته ها ارزیابی تاثیر همودیالیز بر روی پراکسیداسیون لیپید پلاسما و فعالیت آنزیم آنتی اکسیدان گلبول قرمز ( گلوتاتیون پراکسیداز) قبل و بعد از عمل دیالیز و مقایسه آن با گروه کنترل می باشد تا تاثیر همودیالیز بر روی سطح پراکسیداسیون لیپید پلاسما و فعالیت آنزیم آنتی اکسیدان گلبول قرمز بررسی گردد. مواد و روش ها: مطالعه از نوع تحلیلی و روش نمونه گیری مبتنی بر هدف (سرشماری) بوده و از 22 بیمار همودیالیزی واجد شرایط مطالعه که برای انجام دیالیز به بخش دیالیز مرکز آموزشی- درمانی 5 آذر مراجعه نموده اند و همچنین 22 فرد سالم که از لحاظ سن و جنس با بیماران همودیالیزی همسان شده اند، برای مطالعه انتخاب گردیدند. اطلاعات به دست آمده با استفاده از آزمون آماری تی مورد ارزیابی قرار گرفت و داده های پژوهش با استفاده از نرم افزار آماری SPSS تجزیه و تحلیل گردید. یافته ها: سطح پلاسمایی مالون دی آلدئید بیماران همودیالیزی بعد از عمل دیالیز (0.38± 2.32 نانومول در میلی لیتر) در مقایسه با قبل از عمل دیالیز (0.23± 1.27 نانومول در میلی لیتر) و گروه کنترل (0.71± 0.98 نانومول در میلی لیتر) افزایش معنی داری نشان داده است. سطح پلاسمایی مالون دی آلدئید گروه کنترل و قبل از عمل دیالیز بیماران همودیالیزی اختلاف معنی داری نشان داده است. فعالیت آنزیم آنتی اکسیدان گلبول قرمز بیماران همودیالیزی بعد از عمل دیالیز (4.76 ±22.26 واحد در گرم هموگلوبین) در مقایسه با قبل از عمل دیالیز (5.59± 29.66 واحد در گرم هموگلوبین) و گروه کنترل (6.26± 37.52 واحد در گرم هموگلوبین) کاهش معنی داری نشان داده است. همچنین بین گروه کنترل و قبل از عمل دیالیز بیماران همودیالیزی اختلاف معنی داری مشاهده شده است. نتیجه گیری: وجود اختلاف معنی دار در کاهش فعالیت آنزیم آنتی اکسیدان گلبول قرمز و افزایش تولید پراکسیداسیون لیپید پلاسمای بیماران همودیالیزی بعد از عمل دیالیز ممکن است با شرایط اورمی- غشاء دستگاه دیالیز (از دست دادن آنتی اکسیدان فوق از غشاء دستگاه دیالیز) و عمل دیالیز (افزایش تولید پراکسیداسیون لیپید در طی عمل دیالیز) ارتباط داشته باشد که این وضعیت ممکن است در پیشرفت بیماری قلبی در بیماران همودیالیزی نقش مهمی ایفا نماید. به همین دلیل بازبینی مجدد غشاء دستگاه دیالیز و روش های دیالیز، استفاده از آنتی اکسیدان های خوراکی مختلف، حذف اکسیژن های فعال از محیط دیالیز و جلوگیری از احتمال بروز نابهنگام بیماری قلبی و عروقی جهت بهبود زندگی بیماران همودیالیزی از موارد بسیار مهم می باشند.
دکتر داوود فرزین، دکتر سیده نازنین منصوری،
دوره 6، شماره 2 - ( پاييز و زمستان 1383 )
چکیده

مقدمه و هدف: گزارش شده است آلکالوییدهای بتاکربولینی دانه های گیاه اسپند، اثر تحریکی بر آزادسازی سروتونین و کاتکول آمین ها در نقاط مختلف مغزی دارند. علاوه بر این، یکی از مهم ترین اثرات فارماکولوژیک مشخص شده بتاکربولین ها، اثر مهاری برگشت پذیر بر MAO-A می باشد. این نتایج پیشنهاد می کند، بتاکربولین ها بتوانند حداقل بعضی از نشانه های افسردگی را تخفیف دهند. این مطالعه به منظور تعیین فعالیت ضدافسردگی بتاکربولین های هارمان، نورهارمان و هارمین انجام گردید.مواد و روش ها: همه آزمایش ها روی موش سفید آزمایشگاهی Swiss-Webster از جنس نر با محدوده وزنی 25 الی 30 گرم انجام گرفت. اثر ضدافسردگی بتاکربولین ها با استفاده از آزمون شنای اجباری ارزیابی شد. این آزمون به طور گسترده ای برای فعالیت ضدافسردگی داروها در مرحله پیش بالینی به کار گرفته می شود. در این آزمون، موش ها به داخل یک استوانه شیشه ای (ارتفاع 25 سانتی متر و قطر 12 سانتی متر) که تا ارتفاع 15 سانتی متری آن از آب 1 ±25 درجه سانتی گراد پر شده بود انداخته می شد. 30 دقیقه پس از تزریق بتاکربولین ها، موش ها به مدت 8 دقیقه در آزمون شنای اجباری مورد آزمایش قرار می گرفتند و زمان بی حرکتی آنها ثبت می گردید. یافته ها: تزریق داخل صفاقی هارمان (5 الی 15 میلی گرم/ کیلوگرم)، نورهارمان (2.5 الی 10 میلی گرم/ کیلوگرم) و هارمین (5 الی 15 میلی گرم/ کیلوگرم) به طور معنی داری زمان بی حرکتی موش را در آزمون شنای اجباری کاهش داد. اثر مهاری هارمان، نورهارمان و هارمین توسط فلومازنیل (5 میلی گرم/ کیلوگرم) آنتاگونیزه شد ولی توسط رزرپین (5 میلی گرم/ کیلوگرم، داخل صفاقی، 18 ساعت قبل از آزمون) تحت تاثیر قرار نگرفت.نتیجه گیری: نتایج پیشنهاد می کند اثر ضدافسردگی هارمان، نورهارمان و هارمین ممکن است از طریق مکانیسم inverse agonist واسطه گری شود.
دکتر داوود فرزین، دکتر نازنین منصوری، دکتر طاهره یزدانی، دکتر پونه ابراهیمی، دکتر مهران ضرغامی، دکتر پریا آذری، دکتر سیدحمزه حسینی،
دوره 9، شماره 1 - ( بهار 1386 )
چکیده

زمینه و هدف : مس و روی عناصر نورواکتیوی هستند که می‌توانند در طول فعالیت نورونی، در سیناپس‌ها آزاد شوند. این دو عنصر در نوروپاتولوژی بیماری آلزایمر، desease Menkes، بیماری ویلسون ، desease Pick، سکته و تشنج نقش دارند. غلظت‌های خونی مس و روی در بافت‌ها، انعکاسی از حالت‌های مختلف فیزیولوژیک و پاتولوژیک است. منظور از مطالعه حاضر، بررسی سطوح پلاسمایی مس (Cu) و روی (Zn) در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا و مقایسه نسبت‌های پلاسمایی مس به روی آنها با گروه شاهد بود. روش بررسی: این مطالعه مورد شاهدی روی 40 بیمار مبتلا به اسکیزوفرنی و 50 داوطلب سالم که بت صورت تصادفی وارد مطالعه شدند، در مرکز اورژانس دانشگاه علوم پزشکی مازندران انجام شد. معیارهای خروج از مطالعه شامل بیماری‌های روانی دیگر، حاملگی، بیماری‌های اندوکرین، اتوایمیون، کبدی، کلیوی و همچنین مصرف داروهای تاثیرگذار بر متابولیسم مس و روی مانند داروهای ضدتشنج، کنتراسپتیو و گلوکوکورتیکوئید بود. نمونه‌های خونی به صورت ناشتا در ساعات 7 الی 9 صبح گرفته شد و غلظت پلاسمایی مس و روی آنها با استفاده از یک دستگاه جذب اتمی (Perkin Elmer GmbH) مورد سنجش واقع شد. آزمون تی دوطرفه برای تجزیه تحلیل آماری مورد استفاده قرار گرفت. یافته‌ها: میانگین و خطای معیار غلظت پلاسمایی مس در گروه مورد و شاهد به ترتیب 28±145 و 3±65 میکروگرم در دسی‌لیتر تعیین شد (05/0P<). میانگین و خطای معیار غلظت پلاسمایی روی در گروه مورد و شاهد به ترتیب 2±67 و 4±81 میکروگرم در دسی‌لیتر تعیین گردید (05/0P<). نسبت میانگین مس به روی در گروه شاهد 04/0±87/0 و در گروه مورد 38/0±07/2 بود (05/0P<). نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان‌دهنده نقش مس و روی در پاتوفیزیولوژی بیماری اسکیزوفرنیا می‌باشد. علاوه بر این، ارزیابی نسبت مس به روی پلاسما می‌تواند به عنوان یک شاخص در بیماری اسکیزوفرنیا سودمند باشد.
دکتر علیرضا مهری دهنوی، دکتر رسول امیرفتاحی، دکتر مجتبی منصوری، بهزاد احمدی، احسان نگهبانی،
دوره 10، شماره 2 - ( تابستان 1387 )
چکیده

زمینه و هدف : به منظور جلوگیری از بروز هشیاری به هنگام جراحی و نیز تجویز بیش از حد داروهای هوشبری و با توجه به آشکار شدن عملکرد داروهای هوشبری به صورت اثرگذاری مستقیم روی سیستم عصبی مرکزی، استفاده از علائم اخذ شده از مغز همانند الکتروانسفالوگرام در بررسی و پایش عمق بیهوشی ضروری است. این مطالعه به منظور بررسی وجود ارتباط بین سطح هشیاری و فعالیت الکتریکی سلول‌های مغزی در بیماران تحت جراحی تعویض دریچه آئورت انجام شد. روش بررسی: در این مطالعه توصیفی امواج مغزی 6 بیمار که در مرکز تخصصی قلب اصفهان طی تابستان 1386 تحت جراحی تعویض دریچه قلبی قرار گرفته بودند، از مرحله قبل از اعمال بیهوشی تا رسیدن به هشیاری کامل به طور پیوسته ثبت و به رایانه منتقل شد. سپس چندین روش پردازشی به امواج ضبط شده اعمال شد و سه ویژگی زمانی، طیفی و دوطیفی از این امواج استخراج گردید. در نهایت با استفاده از نرم‌افزار SPSS-11 و بهره‌گیری از آزمون آماری آنالیز واریانس یک‌طرفه مقایسه‌ای بین مقادیر میانگین ویژگی‌های سه‌گانه مذکور در عمق‌های مختلف بیهوشی انجام گرفت. یافته‌ها : از بین سه ویژگی استخراج شده از امواج مغزی، ویژگی زمانی در بیهوشی‌های عمیق و ویژگی فرکانسی در سایر عمق‌ها با سطح هشیاری مرتبط بود (05/0P<). ویژگی دوطیفی تنها در بخش مراقبت‌های ویژه با سطح هشیاری مرتبط بود (05/0P<). نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان‌داد که بین فعالیت الکتریکی سلول‌های مغزی و سطح هشیاری در بیماران تحت مطالعه ارتباط وجود دارد. نتایج این مطالعه بر امکان استفاده از پردازش رایانه‌ای امواج مغزی به عنوان ابزاری کمکی در تشخیص، کنترل و پایش عمق بیهوشی تاکید دارد.
دکتر عبدالوهاب مرادی، دکتر بهناز خدابخشی، دکتر عزت الله قائمی، دکتر آزادرضا منصوریان، عبدالجلیل ساریخانی، محسن سعیدی،
دوره 10، شماره 2 - ( تابستان 1387 )
چکیده

زمینه و هدف : واکسیناسیون یکی از موثرترین روش‌های پیشگیری از بیماری هپاتیت B در سرتاسر دنیا می‌باشد. این مطالعه به منظور بررسی میزان پاسخ‌دهی به واکسیناسیون هپاتیتB در کودکان کمتر از یک‌سال در شهر گرگان انجام گردید. روش بررسی: این مطالعه توصیفی- مقطعی روی 215کودک 7 تا 12 ماهه (3/55 درصد پسر و 7/46 درصد دختر) شهر گرگان که سه‌نوبت واکسیناسیون بر علیه هپاتیت B را کامل دریافت کرده بودند، در سال 1385 انجام شد. ابتدا از آنها سرم تهیه و سپس به روش الیزا جستجوی Anti-HBs و Anti-HBc و HBsAg در سرم آنها صورت گرفت. یافته‌ها : در سرم 30 نفر (14 درصد) از 215 کودک علی‌رغم دریافت سه نوبت واکسیناسیون هیچ‌گونه آنتی‌بادی علیه ویروس وجود نداشت. از بین 185 نفری که Anti-HBs مثبت بودند در 4 مورد Anti-HBc یافت شد. در افراد مورد مطالعه 86درصد بالای 10 واحد بین المللی Anti-HBs داشتند و پاسخ به واکسیناسیون را نشان می‌دادند. میانگین تیتر آنتی‌بادی علیه واکسن در پسرها 48/158 با انحراف معیار 02/12 و در دخترها 55/187 با انحراف معیار 83/13 بود. میزان پاسخ‌دهی به سه نوبت واکسیناسیون در بین پسرها 84درصد و در بین دختران 9/89درصد به دست آمد. نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان ‌داد که علی‌رغم واکسینه شدن، تعدادی از این کودکان با ویروس آلوده شده‌اند و علت عدم پاسخ‌دهی در تعدادی از کودکان می‌تواند به دلایل نقص در سیستم ایمنی، نداشتن زمینه ژنتیکی مناسب برای پاسخ‌دهی، عدم رعایت شرایط نگهداری واکسن و نوع واکسن به‌کار رفته، شیوه تلقیح واکسن، شرایط نگهداری و طریقه حمل و نقل آن باشد.
دکتر سیاوش وزیری، دکتر سعید سلیمان میگونی، دکتر علیرضا جانبخش، دکتر فیض الله منصوری، دکتر بابک صیاد، دکتر ماندانا افشاریان،
دوره 10، شماره 3 - ( پاييز 1387 )
چکیده

تب مالت بیماری مشترک بین انسان و دام می‌باشد و سندرم‌های بالینی متنوعی از جمله اسپوندیلیت ایجاد می‌نماید. اسپوندیلیت و ساکروالیت از جمله شایع‌ترین عوارض ناشی از درگیری سیستم اسکلتی در تب مالت می‌باشند و عفونت‌های عضلانی و تشکیل آبسه نیز از جمله عوارض نادر و اغلب ثانویه به اسپوندیلیت هستند. در این مقاله دو مورد اسپوندیلیت بروسلائی و پیدایش آبسه در یکی از آنان به عنوان یک عارضه نسبتاً ناشایع معرفی می‌گردد. این بیماران که با علائم کمردرد و تب مراجعه کرده بودند، پس از انجام MRI و تست‌های آزمایشگاهی مثبت رایت با تشخیص اسپوندیلیت درمان دارویی شامل داکسی‌سیکلین و ریفامپین به مدت 4 ماه قرار گرفتند و کمردرد و سایر علائم بالینی بهبود چشمگیری پیدا نمود.
مرتضی منصوریان، مهدی کارگر، ناصر بهنام پور، هادی رحیم زاده، مصطفی قربانی،
دوره 10، شماره 4 - ( زمستان 1387 )
چکیده

زمینه و هدف : ترکیب MDMA یا 3و 4 متیل‌دی‌اکسی‌مت آمفتامین که به نام اکستازی هم معروف هستند، از ترکیبات مخدر جدید محسوب می‌شوند. قرص‌های اکستازی دارای اثرات زودگذر مثبت و اثرات منفی و مخرب هستند. این مطالعه به منظور تعیین میزان آگاهی و نگرش دانشجویان در مورد قرص‌های اکستازی انجام شد. روش بررسی: این مطالعه توصیفی- تحلیلی روی 300 دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی گلستان و دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان در سال 1385 انجام شد. نمونه‌گیری به صورت تصادفی انجام شد. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه طراحی شده توسط محقق بود که شامل سؤوالات دموگرافیک، سنجش آگاهی و نگرش می‌شد. با مراجعه به خوابگاه دانشجویان و محیط دانشگاه پرسشنامه توزیع و توسط آنان تکمیل گردید. پس از جمع‌آوری و دسته‌بندی داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار آماری SPSS-15 تجزیه و تحلیل شد. یافته‌ها : براساس نتایج این مطالعه، 3درصد از شرکت‌کنندگان دارای حداقل یک‌بار تجربه مصرف اکستازی بودند. 3/27 درصد از دانشجویان در باره اکستازی آگاهی کم داشتند. همچنین 3/52 درصد از آنها آگاهی متوسط و فقط 7/12 درصد از آگاهی زیاد برخوردار بودند. ارتباط معنی‌داری بین میزان آگاهی و نگرش دانشجویان درباره اکستازی و میزان درآمد خانواده وجود داشت (05/0P<). بین میزان آگاهی و نگرش دانشجویان درباره اکستازی و سن، جنس، رشته تحصیلی و منابع کسب اطلاعات اختلاف آماری معنی‌داری وجود نداشت. بین آگاهی و نگرش دانشجویان همبستگی مثبت معنی‌داری وجود داشت (05/0P< ، 243/0=r). نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که میزان آگاهی و نگرش دانشجویان در باره اکستازی در سطح مناسب قرار ندارد و اجرای برنامه‌های آموزشی برای آنها می‌تواند، سبب ارتقا آگاهی و تغییر در نگرش آنها شود.
دکتر مجید منصوری، دکتر فریبا سیدالشهدایی، دکتر فرزاد کمپانی، دکتر شهرام ستاره، سرور مظهری،
دوره 12، شماره 3 - ( پاييز 1389 )
چکیده

زمینه و هدف : سندرم زجر تنفسی نوزادان مهم‌ترین مشکل ریوی نوزادان است. هرچند مطالعات مختلفی اثربخشی کورتیکواستروئید در سنین حاملگی کمتر از 34 هفته را نشان داده‌اند؛ ولی تاثیر این مداخلات در بارداری‌های بالاتر از هفته 34، هنوز مورد بحث است. این مطالعه به منظور تعیین اثر بتامتازون تزریقی قبل از زایمان در پیشگیری از سندرم زجر تنفسی نوزادان متولد شده در هفته‌های 35 و 36 بارداری انجام شد. روش بررسی : این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده دو سوکور روی 200 زن در معرض خطر زایمان پره‌ترم با سن بارداری 35 تا 36 هفته مراجعه کننده به مرکز آموزشی درمانی بعثت سنندج طی سال‌های 87-1386 انجام شد. 100 نفر از افراد به صورت تصادفی در گروه درمان با بتامتازون به مقدار 12 میلی‌گرم در 2 دوز داخل عضله به فاصله 24 ساعت و 100 نفر نیز به صورت تصادفی نرمال‌سالین به مقدار یک‌سی‌سی دریافت کردند. اطلاعات مورد نیاز شامل سن مادر، جنس و وزن نوزاد و ابتلا به سندرم زجر تنفسی و نیاز به بستری نوزادان جمع‌آوری گردید. از آزمون‌های کای‌اسکوئر، فیشر، تی مستقل و من‌ویتنی برای تحلیل داده‌ها استفاده شد. یافته‌ها : تفاوت معنی‌داری در سن مادر، وزن و جنس نوزادان در دو گروه مشاهده نشد. تعداد موارد سندرم زجر تنفسی در گروه مداخله 8 مورد (8درصد) و در گروه دارونما 20 مورد (20درصد) بود (P=0.01). نیاز به بستری در گروه مداخله و گروه دارونما به ترتیب 16 (16درصد) و 28 (28درصد) تعیین شد (P=0.04). نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که تزریق بتامتازون به مقدار 12 میلی‌گرم در 2 دوز به فاصله 24 ساعت در هفته‌های 36-35 بارداری به طور معنی‌داری موارد سندرم زجر تنفسی در نوزادان را کاهش می‌دهد.
حمید آسایش، مصطفی قربانی، دکتر هادی سالاری، مرتضی منصوریان، رویا صفری،
دوره 12، شماره 4 - ( زمستان 1389 )
چکیده

زمینه و هدف : سوءمصرف مواد مخدر یکی از معضلات و نگرانی‌های عمده جهان امروز است و از آنجا که برخی از این عوامل مؤثر فردی و خانوادگی قابلیت تغییر و اصلاح دارند؛ با شناخت آنها می‌توان برنامه‌های پیشگیرانه مؤرتر و مبتنی بر شواهد طراحی و اجرا کرد. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط ویژگی‌های فردی و خانوادگی و گرایش افراد به سوء مصرف مواد مخدر در معتادین خود معرف مراجعه کننده به کلینیک ترک اعتیاد مرکز آموزشی درمانی 5 آذر گرگان اجرا گردید. روش بررسی : این مطالعه مورد شاهدی روی 120 معتاد مراجعه کننده به کلینیک ترک اعتیاد مرکز آموزشی درمانی پنجم آذر گرگان به عنوان گروه مورد و 120 نفر همسان شده از نظر سن و جنس به عنوان گروه شاهد طی سال 1387 انجام شد. ابزار جمع‌آوری اطلاعات پرسشنامه توأم با مصاحبه بود. از آزمون کای‌اسکوئر و تی مستقل برای تجزیه و تحلیل روابط بین متغیرها استفاده شد. یافته‌ها : براساس یافته‌های این مطالعه، داشتن تحصیلات دبیرستانی (OR=4.63, 95%CI:1.78-12.02) و دیپلم (OR=15.58, 95%CI: 4.09-50) شانس گرایش به مواد مخدر را نسبت به تحصیلات دانشگاهی افزایش داد. داشتن دوست یا دوستان معتاد شانس گرایش فرد به سوء مصرف مواد را 7.32 برابر (CI95%: 4.09-13.13) و سابقه سیگاری بودن فرد در گذشته یا حال شانس گرایش به مواد مخدر را 12.35 برابر (CI95%:6.65-22.93) افزایش داده است. همچنین افراد دارای شغل دائم نسبت به افرادی که شغل موقت داشتند؛ شانس کمتری (OR=0.109, 95%CI: 6.65-22.93) برای گرایش به مواد مخدر داشتند. نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که اعتیاد دوستان، مصرف سیگار، تحصیلات پایین و بیکاری در گرایش به مواد مخدر مؤثر می‌باشد؛ لذا اقداماتی برنامه‌ریزی شده برای کاهش این گونه عوامل خطر در بین افراد جامعه به ویژه جوانان، توسط خانواده و مسؤولین جامعه ضروری است.
محمد سبحانی شهمیرزادی، بهرام میرزاییان، مهلا منصوری،
دوره 15، شماره 2 - ( تابستان 1392 )
چکیده

زمینه و هدف : ارتباط بین استرس و بیماری‌های گوارشی به خصوص سندرم روده تحریک‌پذیر از سال‌ها پیش مورد توجه است. این مطالعه به منظور مقایسه سبک‌های دلبستگی و راهبردهای مقابله‌ای دختران دانش‌آموز مبتلا و غیرمبتلا به سندرم روده تحریک‌پذیر انجام شد. روش بررسی : این مطالعه موردی – شاهدی روی 50 دانش‌آموز دختر مبتلا به سندرم روده تحریک‌پذیر و 50 دختر دانش‌آموز سالم دبیرستان‌های دولتی شهرستان گرگان در سال 1390 به روش نمونه‌گیری تصادفی انجام شد. گروه‌های مورد مطالعه از نظر سن، مقطع و رشته تحصیلی با هم یکسان بودند. از پرسشنامه‌های معیار Rome III برای تشخیص سندرم روده تحریک‌پذیر به همراه معاینه و تایید پزشک استفاده شد. برای تمام شرکت‌کنندگان در مطالعه پرسشنامه مقیاس دلبستگی بزرگسالان Rass و پرسشنامه راهبردهای مقابله‌ای Lazarus تکمیل شد. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار آماری SPSS-17 و آزمون آماری t تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها : در گروه مورد میزان دلبستگی اضطرابی و اجتنابی بیشتر از گروه شاهد بود (P<0.05). بیشترین سبک دلبستگی در گروه شاهد از نوع ایمن تعیین شد. میانگین و انحراف معیار راهبردهای مقابله‌ای دختران گروه مبتلا به سندرم روده تحریک‌پذیر در مقایسه با گروه شاهد شامل فاصله گرفتن، خود کنترلی، طلب حمایت اجتماعی، گریز – اجتناب، حل مسأله، ارزیابی مجدد و پذیرش مسؤولیت تفاوت آماری معنی‌داری نشان داد (P<0.05). راهبرد مقابله‌ای مستقیم در گروه مورد در مقایسه با گروه شاهد تفاوت آماری معنی‌داری نداشت. نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک‌پذیر در مقایسه با افراد سالم بیشتر از سبک‌های دلبستگی اضطرابی و اجتنابی (شیوه‌های مقابله‌ای منفی) استفاده می‌کنند.
زهرا باقری اصلی چوبری، پریسا محمدی نژاد، محمدمهدی مغنی باشی منصوریه،
دوره 19، شماره 3 - ( پاییز 1396 )
چکیده

زمینه و هدف : سرطان معده یکی از شایع‌ترین سرطان‌ها در سراسر جهان است. ژن Survivin با کدکردن یک پروتئین مهارکننده آپوپتوز، نقش مهمی در حفظ یکپارچگی مخاط معده داشته و برای عملکرد طبیعی معده لازم است. در سرطان معده بیان این ژن به‌طور قابل توجهی افزایش می‌یابد. با توجه به نقش چندشکلی‌های ناحیه پروموتری در بیان ژن‌ها، این مطالعه به منظور تعیین چندشکلی تک‌نوکلئوتیدی -31C/G (rs9904341) در پروموتر ژنSurvivin با خطر ابتلا به سرطان معده انجام شد.

روش بررسی : در این مطالعه مورد - شاهدی ژنوتیپ چندشکلی تک‌نوکلئوتیدی -31C/G در 101 بیمار مبتلا به سرطان معده و 101 فرد سالم به روش PCR-RFLP تعیین شد.

یافته‌ها : بیشترین فراوانی ژنوتیپی مربوط به ژنوتیپ GG با فراوانی 47.5% در گروه شاهد و ژنوتیپ GC با فراوانی 41.6% در گروه مورد بود. ژنوتیپ CC چندشکلی -31C/G خطر ابتلا به سرطان معده (95% CI=1.03-5.61, OR=2.4, P=0.04) و آلل C به عنوان آلل خطر، استعداد ابتلا به سرطان معده (95% CI=1.02-2.30, OR=1.53, P=0.03) را به‌طور معنی‌داری افزایش داده است. همچنین ژنوتیپ‌های CC+GC در این جایگاه خطر ابتلا به سرطان معده نوع منتشر را 4.4 برابر افزایش داده است (95% CI=1. 30-15.10, OR=4.4, P=0.01).

نتیجه‌گیری : ژنوتیپ CC چندشکلی -31G/C پروموتر ژنSurvivin و آلل C به‌طور معنی‌داری سبب افزایش خطر ابتلا به سرطان معده می‌گردد.


الهام زارعی، حسن مهاجری شهربابکی، فاطمه محمدزاده، سپیده بخشنده نصرت، آزادرضا منصوریان،
دوره 19، شماره 4 - ( زمستان 1396 )
چکیده

زمینه و هدف : سندرم تخمدان پلی کیستیک (Polycystic Ovarian Syndrome: PCOS) یکی از شایع‌ترین اختلالات اندوکرین و هتروژن با پاتوژنز پیچیده میان زنان در سنین باروری است. PCOS به عنوان یک اختلال متابولیکی مانند مقاومت به انسولین در نظر گرفته می‌شود. این مطالعه به منظور ارزیابی دقت و صحت تشخیص شاخص‌های محصول تجمع لیپید (LAP)، مقاومت به انسولین (HOMA-IR)، دورکمر (WC) و نسبت دورکمر به دور باسن (WHR) در زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی‌کیستیک انجام شد.

روش بررسی : در این مطالعه مورد - شاهدی اندازه‌گیری‌های آنتروپومتریک، پارامترهای بیوشیمیایی، شاخص LAP و مقاومت به انسولین در 43 زن مبتلا به PCOS و 40 زن غیر مبتلا به PCOS انجام شد. LAP به صورت TG (mmol/l) ´ ]دورکمر (cm) منهای عدد 58[ تعریف شد. PCOS بر اساس معیار روتردام تشخیص داده شد و مقاومت به انسولین براساس HOMA-IR تعریف شد. مقادیر شاخص توده بدن، LAP، WC و WHR با یکدیگر مقایسه شدند.

یافته‌ها : در گروه مورد میانگین سن، شاخص توده بدن، WHR و شاخص LAP به ترتیب 5.86±24.06، 4.34±26.61، 0.061±0.81 و 4.13±47.13 تعیین شد. همبستگی مستقیم و معنی‌داری میان شاخص HOMA-IR با شاخص توده بدن، WC و LAP در گروه مورد وجود داشت. همچنین تجزیه و تحلیل منحنی ROC نشان داد مقدار cut-off بهینه LAP ، شاخص توده بدن، WC و WHR برای تعریف حضور مقاومت به انسولین به ترتیب 46.93 (حساسیت 68.4%، ویژگی 75%27.91 (حساسیت 68.4%، ویژگی 75%93 (حساسیت 47.4% ، ویژگی 91.7%) و 0.81 (حساسیت 68.4% ، ویژگی 58.3%) تعیین شد. شاخص توده بدن، WC و LAP بیشترین منطقه سطح زیر نمودار را نشان داد.

نتیجه‌گیری : شاخص WC ، شاخص توده بدن و LAP شاخص‌های قابل تهیه آسان و با دقت بالا هستند که ممکن است برای غربالگری مقاومت به انسولین در جامعه بیماران مبتلا به PCOS مفید باشند.


معصومه تاجیک، وحید خوری، عبدالجلال مرجانی، شهره تازیکی، محمدعلی ضیغمی، آزادرضا منصوریان،
دوره 19، شماره 4 - ( زمستان 1396 )
چکیده

زمینه و هدف : در پیش شرطی شدن ایسکمیک (ischemic preconditioning: IPC) قلب در دوره‌های کوتاه‌مدت دچار ایسکمی شده و لذا در صورت مواجهه با ایسکمی طولانی، قسمت اعظم ناحیه دچار ایسکمی از آسیب محافظت می‌گردد. این مطالعه به منظور تعیین اثر محافظتی لووتیروکسین با مکانیسم کاهش استرس اکسیداتیو در مدل پیش شرطی سازی ایسکمیک در قلب موش صحرایی انجام شد.

روش بررسی : این مطالعه تجربی روی 30 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار در در سه گروه 10 تایی انجام شد. در گروه ایسکمی پرفیوژن مجدد (IR) ، قلب حیوان در دستگاه لانگندورف قرار گرفت. در گروه IPC قبل از ایسکمی ماژور در معرض 4 دوره ایسکمی 5 دقیقه‌ای همراه با پرفیوژن مجدد قرار گرفت. در گروه دریافت کننده داخل صفاقی لووتیروکسین با دوز 25 میکروگرم به ازای هر 100 گرم وزن حیوان، قلب در معرض ایسکمی پرفیوژن مجدد قرار گرفت. حجم ناحیه اینفارکت و میزان مالون‌دی‌آلدئید در بافت قلب سنجیده شد.

یافته‌ها : حجم ناحیه آسیب‌دیده گروه IR 26.55 میلی‌متر مکعب، گروه IPC 11.11 میلی‌متر مکعب و گروه دریافت کننده لووتیروکسین 12.56 میلی‌متر مکعب تعیین شد. تزریق لووتیروکسین همانند IPC حجم ناحیه آسیب‌دیده را به‌طور معنی‌داری نسبت به گروه IR پایین آورد (P<0.05). میزان مالون‌دی‌آلدئید در گروه IR 1328، در گروه IPC 777 و در گروه دریافت کننده لووتیروکسین 762 تعیین شد و در گروه‌های IPC و دریافت کننده لووتیروکسین نسبت به گروه IR کاهش نشان داد (P<0.05).

نتیجه‌گیری : تزریق لووتیروکسین با ایجاد پیش شرطی سازی ایسکمیک سبب کاهش اثر سوء ایسکمی پرفیوژن مجدد در قلب موش صحرایی می‌گردد.


تهمینه میری سرگزی، احمد منصوری،
دوره 21، شماره 2 - ( تابستان 1398 )
چکیده

زمینه و هدف: اختلال اضطراب فراگیر یکی از اختلالات شایع، مزمن و ناتوان کننده است. این مطالعه به منظور مقایسه درمان ذهن‌آگاهی مبتنی بر کاهش استرس و آموزش نوروفیدبک بر نشانگان بالینی اختلال اضطراب فراگیر انجام شد.


روش بررسی: این کارآزمایی بالینی روی 20 فرد مبتلا به نشانگان بالینی اختلال اضطراب فراگیر مراجعه‌کننده به مراکز مشاوره شهر نیشابور به روش نمونه‌گیری در دسترس در سال 1395 انجام شد. آزمودنی‌ها به‌صورت تصادفی در دو گروه درمان ذهن‌آگاهی مبتنی بر کاهش استرس و آموزش نوروفیدبک قرار گرفتند. جلسات درمانی ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس برای افراد گروه اول به صورت گروهی طی 8 جلسه اجرا گردید. گروه دوم نیز آموزش نوروفیدبک را دریافت کردند. مقیاس کوتاه اختلال اضطراب فراگیر، نگرانی ایالت پنسیلوانیا، تحمل ناپذیری بلاتکلیفی و فراشناخت در مورد شرکت‌کنندگان اجرا شد.


یافته‌ها: هر دو روش درمان ذهن‌آگاهی مبتنی بر کاهش استرس و آموزش نوروفیدبک سبب کاهش نشانه‌های اختلال اضطراب فراگیر، نگرانی، باورهای منفی درباره نگرانی و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی شدند (P<0.05)؛ اما در مقایسه بین دو گروه مورد مطالعه در خصوص کاهش نشانه‌های اختلال اضطراب فراگیر، نگرانی، باورهای منفی درباره نگرانی و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی، تفاوت آماری معنی‌داری وجود نداشت.


نتیجه‌گیری: درمان‌های ذهن‌آگاهی مبتنی بر کاهش استرس و آموزش نوروفیدبک، هر دو در کاهش نشانگان بالینی اختلال اضطراب فراگیر موثر بودند و ارجحیتی بین آنها نبود.


مهلا منصوری، افسانه خواجوند خوشلی، محمد سبحانی شهمیرزادی،
دوره 24، شماره 4 - ( زمستان 1401 )
چکیده

زمینه و هدف: اختلالات دفعی از جمله شب ادراری، بی اختیاری ادرار در روز و بی اختیاری مدفوع مشکلات رایج دوران کودکی هستند. این مطالعه به منظور تعیین اثربخشی آموزش مادران با رویکرد آدلری – درایکورس بر اضطراب کودکان مبتلا به اختلالات دفعی انجام شد.


روش بررسی: این کارآزمایی میدانی روی مادران 20 کودک مبتلا به اختلالات دفعی مراجعه کننده به کلینیک فوق تخصصی گوارش کودکان شهر گرگان با طرح پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری در سال 1399 انجام شد. بی‌اختیاری ادرار و بی‌اختیاری مدفوع کودکان بر اساس تشخیص پزشک از نوع اختلالات آناتومیک نبود و صرفاً با علایم روانشناختی و اختلالات دفعی کارکردی شناسایی شده بودند. مادران در دو گروه 10 نفری آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش، برنامه آموزشی به روش آدلری – درایکورس را در 12 جلسه 90 دقیقه‌ای دریافت کردند. برای گروه کنترل مداخله‌ای صورت نگرفت. ابزار پژوهش مقیاس اضطراب کودکان اسپنس فرم والد سال 2001 (SCAS-P)  بود که توسط مادران در سه مرحله پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری طی دوماه اجرا گردید و خرده مؤلفه‌های اضطراب شامل اضطراب فراگیر، هراس اجتماعی، وسواس-بی اختیاری، فوبی خاص و اضطراب جدایی مورد سنجش قرار گرفت.


یافته‌ها: میانگین نمره اضطراب کلی پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری گروه آزمایش به ترتیب 4.04±69.1، 6.1±45.8 و 5.94±47.8 و در گروه کنترل به ترتیب 6.58±69 ، 4.89±67.8 و 5.59±67.6 به دست آمدند. نمرات پس‌آزمون تمامی زیرمقیاس‌های اضطراب کودکان در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل تفاوت آماری معنی‌داری داشتند (P<0.05) و این تفاوت در طول دوره پیگیری به جز زیرمقیاس وسواس –بی‌اختیاری پایدار بودند (P<0.05).


نتیجه‌گیری: آموزش مادران به روش آدلری –درایکورس باعث کاهش اضطراب کودکان مبتلا به اختلالات دفعی می‌گردد.



صفحه 1 از 1     

مجله دانشگاه علوم پزشکی گرگان Journal of Gorgan University of Medical Sciences
Persian site map - English site map - Created in 0.13 seconds with 45 queries by YEKTAWEB 4679
Creative Commons License
This work is licensed under a Creative Commons — Attribution-NonCommercial 4.0 International (CC BY-NC 4.0)