|
|
|
![::](./templates/tmpl_green/images/cnt_bar_icon_rtl.gif) |
جستجو در مقالات منتشر شده |
![::](./templates/tmpl_green/images/cnt_bar_arrow_rtl.gif) |
|
4 نتیجه برای عامری
دکتر بهرام مبینی، دکتر حمید بهتاش، دکتر ابراهیم عامری، دکتر حسن قندهاری، دوره 9، شماره 3 - ( پاييز 1386 )
چکیده
زمینه و هدف : بدشکلیهای مادرزادی اسکولیوز و کیفوز به دلیل بروز در نوزادی و کودکی با نگرانیهای بسیاری برای والدین همراه است. ماهیت جنینی ایجاد بدشکلی نیاز به بررسی اختلالات سایر ارگانها و نخاع را برمیانگیزد. هدف از این مطالعه اختلالات نخاعی، قلبی و کلیوی در بیماران با بدشکلی ستوان فقرات و ارتباط آنها با یکدیگر و یافتههای بالینی بیماران بود.
روش بررسی : این مطالعه توصیفی مقطعی روی 97 بیمار که با نقص مادرزادی ستون فقرات طی آبان ماه 84 تا دیماه 85 (در مدت 15 ماه) به درمانگاه ستون فقرات بیمارستان شفا یحیائیان تهران مراجعه کرده بودند، انجام شد. کلیه بیماران تحت معاینه بالینی، پرتونگاریهای ستون فقرات، MRI، سونوگرافی کلیه و اکوکاردیوگرافی قرار گرفتند.
یافتهها : متوسط سن مراجعین 81 ماه بود. 29 نفر مرد و 68 نفر زن بودند. 81 بیمار (6/46درصد) اسکولیوز مادرزادی و 16 بیمار (13 درصد) کیفوز مادرزادی داشتند. در هنگام مراجعه متوسط میزان اسکولیوز 52 درجه و کیفوز 70درجه بود. 22بیمار نشانگان پوستی یا عصبی داشتند که 81درصد آنها نقصی در MRI داشتند (05/0P<). اختلال نخاعی در 36 بیمار اسکولیوزی (5/46 درصد) و 2 بیمار کیفوزی (13درصد) وجود داشت (05/0P<). بیشترین اختلال نخاعی سیرنگومیلی، دیاستوماتومیلیا و تترکورد بود. ناهنجاری ساختمانی قلبی در 3 بیمار (4درصد)، ناهنجاری دریچهای قلب در 10 بیمار (5/13 درصد) و ناهنجاری کلیوی در 7بیمار (12 درصد) وجود داشت. از این تعداد تنها یک بیمار با ناهنجاری ساختمانی قلبی و یک بیمار با ناهنجاری کلیوی کیفوز داشتند. دیگر بیماران در گروه اسکولیوز بودند.
نتیجهگیری : با توجه به فراوانی ناهنجاری نخاعی در بیمارای اسکولیوزی و در بیماران کیفوزی تمامی بیماران دچار بدشکلی مادرزادی ستون فقرات بایستی تحت بررسی MRI، اکوکاردیوگرافی و سونوگرافی کلیه و مجاری برای ناهنجاریهای مادرزادی قرار گیرند.
دکتر احمد عامری، دکتر مرتضی طباطبائی فر، دکتر سیدرضا خاندوزی، دکتر احسان حاتمی، دکتر خسرو مجیرشیبانی، دکتر اسدالله علیدوستی، دوره 10، شماره 3 - ( پاييز 1387 )
چکیده
زمینه و هدف : با توجه به مورتالیتی و موربیدیتی سرطان سرویکس و گزارشات متفاوت از تاثیر افزودن جمسیتابین به کمورادیاسیون با سیسپلاتین و عوارض آن، این تحقیق به منظور مقایسه پاسخ درمانی و عوارض کمورادیاسیون با سیس پلاتین به تنهایی و همراه با جمسیتابین در مبتلایان به سرطان سرویکس در بیمارستان امام حسین (ع) تهران انجام شد. روش بررسی: این کارآزمایی بالینی از نوع مراجعه مستمر دوسوکور روی 34 بیمار با تشخیص قطعی سرطان سرویکس در بیمارستان امامحسین (ع) تهران طی سالهای 86-1385 انجام شد. بیماران به طور تصادفی و پس از مشابهسازی از لحاظ مرحله بالینی (stage)، سن و توانایی جسمانی(performance status) به دو گروه شاهد به تعداد 18 نفر (کمورادیاسیون با سیس پلاتینmg/m2 40 هفتگی تنها) و مورد به تعداد 16 نفر (کمورادیاسیون با سیس پلاتین mg/m240 و جمسیتابین mg/m2100) تقسیم شدند. رادیوتراپی خارجی با دوز 45 تا50 گری و رادیوتراپی داخلی با دوز 20 تا 25 گری برای بیماران در نظر گرفته شد. بیماران با بیماری مرحله ابتدایی (stage Ia1,Ia2,Ib1)، متاستاتیک یا ضعف جسمانی (ECOG PS >2) یا سابقه قبلی سرطان بهجز BCC پوست از مطالعه خارج شدند. بیماران با شمارش سلولهای خونی طبیعی، تستهای طبیعی کلیوی و کبدی و مراحل بالینی I B2_IVA وارد مطالعه شدند. بیماران در طی درمان هر هفته ویزیت شدند و عوارض درمان براساس معیار سازمان بهداشت جهانی ثبت گردید و پاسخ به درمان بلافاصله و 3 ماه پس ازخاتمه درمان با معاینه و سیتی اسکن بررسی شد. بیماران حداقل3 ماه پیگیری شدند. پاسخ درمانی بالینی و بروز عوارض شامل نوتروپنی، ترومبوسیتوپنی، آنمی، تب و نوتروپنی، اسهال، تهوع و استفراغ در دو گروه با آزمون دقیق فیشر وtest-T مورد قضاوت آماری قرار گرفت. یافتهها : پاسخ درمانی در دو گروه مشابه بود. بروز همه عوارض فوق در گروه جمسیتابین بیشتر از گروه سیس پلاتین تنها بود. نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که افزودن جمسیتابین به کمورادیاسیون سیس پلاتین با این پروتکل مزیت درمانی ندارد و عوارض آن بیشتر از کمورادیاسیون با سیس پلاتین تنها است.
دکتر عباسعلی وفایی، حسین میلادی گرجی، دکتر حمیدرضا مقیمی، دکتر محمود عامری، دوره 12، شماره 4 - ( زمستان 1389 )
چکیده
زمینه و هدف : اثرات ضددردی، ضدالتهابی، ضد تب و شل کننده عضلات صاف در گونههای کاسیا مشخص شده است. این مطالعه به منظور تعیین اثر عصاره آبی میوه گیاه فلوس بر دوره خواب و سطح اضطراب موش کوچک آزمایشگاهی انجام گردید. روش بررسی : در این مطالعه تجربی از 80 سر موش کوچک نر نژاد آلبینو به وزن 30- 25 گرم استفاده شد. حیوانات بهصورت تصادفی در 8گروه دهتایی (شش گروه آزمایشی و دو گروه کنترل) قرار گرفتند. برای ارزیابی دوره خواب از روش ارزیابی خواب به روش رفتاری (Angel) استفاده گردید و حیوانات در سه گروه آزمایشی و یک گروه کنترل تقسیم شدند. برای ارزیابی سطح اضطراب, حیوانات به سه گروه آزمایشی و یک گروه کنترل تقسیم شدند و از ماز بهعلاوهای مرتفع استفاده گردید و به مدت 5دقیقه شاخصهای استاندارد ارزیابی اضطراب (تعداد ورود و مدت زمان سپری کردن در بازوی باز) از طریق مشاهده در آنها بررسی و ثبت گردید. به گروههای آزمایش سه دوز عصاره آبی میوه گیاه فلوس (250، 500 و1000 میلیگرم به ازای هر کیلوگرم وزن) و در گروه کنترل سالین به صورت داخل صفاقی تزریق شد. یافتهها : نتایج نشان داد که عصاره آبی میوه گیاه فلوس در هر سه دوز به طور قابل توجهی دوره خواب را در مقایسه با گروه کنترل افزایش میدهد [F(3, 39)=23.19, P<0.05)]. همچنین دوز 250 و 500 میلیگرم عصاره آبی میوه گیاه فلوس در مقایسه با گروه کنترل به طور معنیداری موجب افزایش تعداد ورود [F (3, 39) = 24.21, P<0.05)] و مدت زمان سپری شده [F (3, 39) = 15.55, P<0.05)] در بازوی باز ماز بهعلاوهای مرتفع گردید. نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که عصاره آبی میوه گیاه فلوس باعث افزایش دوره خواب و کاهش سطح اضطراب در موش میگردد.
منیره عامریون، کامران حیدری، دوره 15، شماره 3 - ( پاییز 1392 )
چکیده
زمینه و هدف : استرادیول اثرات مثبتی در فولیکوژنز و مراحل تکوینی رویان دارد. این مطالعه به منظور ارزیابی کمی در تکوین رویانهای موش سوری حاصل از لقاح آزمایشگاهی تخمکهای بالغ بهدست آمده از تحریک تخمدان با استفاده از ترکیب HMG و استرادیول والرات(E2) انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه تجربی 40 سر موش سوری بهطور تصادفی در دو گروه 20 تایی قرار گرفتند. گروه کنترل HMG به میزان 10IU/mouse به تنهایی دریافت نمود و به گروه آزمایشی HMG 10IU/mouse و استرادیول والرات 1µg/mouse به صورت داخل صفاقی تزریق شد. پس از القای تخمکگذاری توسط HCG تخمکهای حاصله از نظر مورفولوژی ارزیابی شدند. تخمکهای بالغ MΙΙ به منظور انجام IVF به محیط کشت لقاح حاوی اسپرمهای ظرفیتگیری شده منتقل شدند. سپس رویانهای حاصله از نظر میزان تکوین تا مرحله بلاستوسیست ارزیابی شدند. یافتهها : اختلاف بین میانگین کل تخمکهای حاصل از القای تخمکگذاری پس از تحریک تخمدان و درصد تخمکهای سالم در گروههای کنترل و آزمایش از نظر آماری معنیداری نبود. در میان تخمکهای لقاحیافته، درصد تکوین و رسیدن به مرحله دوسلولی در گروه کنترل 21.87±34.22 و در گروه آزمایش 20.68±36.83 تعیین شد. درصد رویانهایی که به مرحله بلاستوسیست رسیدند در گروه کنترل 26.5±49.41 و در گروه آزمایش 30.17±62.02 به دست آمد. اختلاف آماری معنیداری در بین دوگروه مشاهده نشد. نتیجهگیری : اضافه نمودن استرادیول به HMG به عنوان عامل تحریک تخمدان اثر فزایندهای بر کمیت تخمکها و رویانهای حاصله ندارد.
|
|
|
|
|
|