16 نتیجه برای امیری
فاطمه نصیری امیری،
دوره 5، شماره 1 - ( بهار و تابستان 1382 )
چکیده
زمینه و هدف: نظر به تاثیر زایمان طولانی روی نتایج بارداری و به منظور تعیین نقش طولانی شدن مرحله دوم زایمان روی نمره آپگار نوزاد، این تحقیق روی مراجعین زایشگاه بیمارستان فاطمه الزهرا(س) ساری انجام گرفت. مواد و روشها: آزمودنی ها که به روش مورد شاهدی انتخاب شدند، 120 زن نخست زا(40 زن با طول مرحله دوم بیش از 2 ساعت و 80 زن با طول مرحله دوم کمتر از 2 ساعت) بودند. افراد دو گروه از نظر تاریخچه حاملگی، نحوه دریافت مراقبت پره ناتال و وضعیت اقتصادی و اجتماعی مشابه و نوزدان نارس، سزارینی ، دریافت کنندگان مسکن مخدر کمتر از یک ساعت مانده به زایمان و نوزادان مبتلا به ناهنجاری واضح به دلیل اثرشان بر نمره آپگار از مطالعه خارج شدند. برای تجزیه و تحلیل آماری بین متغیرهای کم پژوهش از ضریب همبستگی پیرسون و آزمون Z و برای متغیرهای کیفی پژوهش از آزمون کای اسکوئر استفاده گردید.یافته ها: نتایج نشان داد بین سن بالاتر از 30سال مادر با طول مرحله دوم زایمان رابطه معنی داری وجود دارد (P<0.05) برای تقویت زایمان بیش از نیمی از افراد گروه مورد، از داروی اکسی توسین استفاده شده بود که این اختلاف معنی دار بوده است (P<0.05). بین طول مرحله دوم زایمان و نمره آپگار کمتر از 7 دقیقه اول رابطه معکوس وجود داشته است(r=-0.3) و آزمون Z نیز معنی دار بودن این همبستگی را نشان داده است (P<0.05) نمره آپگار 8-7 دقیقه پنجم در گروه مور بیش از گروه شاهد بوده که این اختلاف معنی دار بوده است (P<0.05).نتیجه گیری: مطالعات مختلف رابطه معنی داری را بین طولانی شدن مرحله دوم زایمان و نمره آپگار نوزاد و افزایش میزان لاکتات جنینی در بدو تولد نشان داده اند. طولانی شدن مرحله دوم زایمان می تواند یکی از عوامل خطر ساز برای بروز نمره آپگار کمتر از 7 در بدو تولد در نظر گرفته شود اما در نمره آپگار کمتر از 7 دقیقه پنجم، که مبین عوارض نوزادی است نقشی نداشته است.
خانم فاطمه نصیری امیری، آقای محمود حاجی احمدی،
دوره 9، شماره 2 - ( تابستان 1386 )
چکیده
زمینه و هدف : هماتوکریت پایین و بالای خون مادر ممکن است نتایج بارداری را تحت تاثیر قرار دهد. هدف ما در این مطالعه تعیین رابطه بین هماتوکریت مادر با نتایج بارداری و زایمانی در زنان باردار مراجعه کننده به بیمارستان یحیی نژاد بابل طی سالهای 83-1381 بود. روش بررسی : این مطالعه بهصورت همگروهی (Cohort) روی 609 زن باردار انجام شد. زنان بارداری که برای مراقبت پرهناتال از اول دیماه 1381 لغایت 1383 به درمانگاه بیمارستان یحیی نژاد بابل مراجعه کرده بودند، در اولین ویزیت پرهناتال به آزمایشگاه این بیمارستان به منظور بررسی CBC فرستاده شدند. زنانی که هموگلوبینوپاتی نظیر تالاسمی داشتند و یا حاملگی دوقلو، زایمان نوزاد با ناهنجاریهایی مادرزادی، خونریزی قبل و حین زایمان و بیماریهای طبی داشتند، از مطالعه خارج گردیدند. به همه زنان باردار به طور روتین فولات در سه ماهه اول و آهن تکمیلی از سه ماهه دوم داده شد. نتایج مهم بارداری که ثبت گردید شامل وزن موقع تولد نوزاد، سن حاملگی ، نمره آپگار نوزاد در دقیقه اول و پنجم، نوع زایمان، مرگ و میر پریناتال و بستری نوزاد در بخش مراقبت ویژه بود. در تجزیه و تحلیل آماری از کای اسکوئر، تی و ANOVA و مدل رگرسیون لجستیک چندگانه استفاده شد. یافتهها : با مشابه در نظر گرفتن سن، پاریتی، فاصله بین حاملگی، میزان افزایش وزن مادر در طی بارداری و عوامل مداخلهگر دیگر تشخیص آنمی مادر (هماتوکریت کمتراز 34درصد) در اولین ویزیت پرهناتال با وجود دریافت آهن تکمیلی با خطر وزن کم هنگام تولد و زایمان زودرس ارتباط داشت. هماتوکریت بیش از 40درصد زایمان زودرس و مرگ و میر پریناتال را افزایش نداده بود، ولی خطر نمره آپگار پایین نوزاد و زایمان همراه با جراحی و بستری نوزاد در بخش مراقبت ویژه را افزایش داد. نتیجهگیری : هماتوکریت پایین و بالای مادر میتواند در بروز نتایج بد بارداری نقش داشته باشد. توصیه میشود که به زنان باردار با هماتوکریت غیرطبیعی به عنوان گروه پرخطر توجه بیشتری مبذول شود تا از بروز عوارض و نتایج بد بارداری پیشگیری گردد.
دکتر شهریار سمنانی، دکتر غلامرضا روشندل، دکتر عباسعلی کشتکار، دکتر لیلی نجفی، دکتر تقی امیریانی، دکتر مهران فرج اللهی، دکتر عبدالوهاب مرادی، دکتر حمیدرضا جوشقانی، دکتر امیرحسین نوحی، دکتر نفیسه عبدالهی،
دوره 11، شماره 1 - ( بهار 1388 )
چکیده
زمینه و هدف : استرس یکی از عوامل مهم در ایجاد سندرم روده تحریکپذیر میباشد. مطالعات مختلف ارتباط بین سطح سرمی لپتین و استرس را نشان دادهاند. این مطالعه به منظور بررسی ارتباط بین سطح سرمی لپتین و ابتلا به سندرم روده تحریکپذیر انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه مورد - شاهدی 80 بیمار مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر و80 فرد سالم بررسی شدند. برای همه بیماران پرسشنامهای شامل اطلاعات دموگرافیک، سابقه پزشکی و پرسشنامه ارزیابی استرس تکمیل شد. سطح سرمی لپتین به روش ELIZA اندازهگیری و از آزمونهای آماری Chi-square، student t-test، pearson correlation ، logistic regressionبه منظور بررسی ارتباط بین متغیرها استفاده شد.
یافتهها : میزان استرس در افراد مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر به طور معناداری بالاتر از افراد سالم بود (p<0.05) از طرف دیگر سطح سرمی لپتین به طور معناداری در این گروه پائینتر از گروه کنترل بود(p<0.05). آنالیز چندمتغیره لجستیک رگرسیون نشان داد که حتی با در نظرگرفتن اثر متغیرهایی مثل میزان استرس و شاخص توده بدن، میزان لپتین سرم در گروه مورد بهطور معنیداری کمتر از گروه شاهد است (Odd Ratio=0.9 , 95% CI 0.85-0.94).
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که بین لپتین سرم و ابتلا به سندرم روده تحریکپذیر ارتباط وجود دارد. نتایج این مطالعه بیانگر آن است که سطح سرمی لپتین در افراد مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر پائین میباشد و این یافته مستقل از سایر عوامل مخدوش کننده از جمله استرس، شاخص توده بدنی میباشد.
دکتر ناصر آقامحمدزاده، دکتر فرزاد نجفی پور، دکتر اکبر علی عسگرزاده، دکتر امیر بهرامی، دکتر میترا نیافر، دکتر مجید مبصری، دکتر مهدی امیری، دکتر لیلا بگلر،
دوره 11، شماره 1 - ( بهار 1388 )
چکیده
زمینه و هدف : دیابت یکی از عوامل مهم در بروز نارسایی کلیه و از مشخصههای این عارضه میکروآلبومینوری است. مکانیسم اصلی بروز میکروآلبومینوری چندان مشخص نیست. این مطالعه به منظور تعیین شیوع نفروپاتی دیابتی با استفاده از سنجش آلبومین ادراری در 100 بیمار دیابتی نوع 2 در بیمارستان سینای تبریز انجام شد. روش بررسی: در این مطالعه توصیفی 100 بیمار دیابتی نوع 2 مراجعه کننده به درمانگاه غدد بیمارستان سینای تبریز که از تاریخ 1/7/83 لغایت 1/7/84 مراجعه کرده بودند، از نظر متغیرهای فشارخون سیستولیک و دیاستولیک، سن، جنس، وزن، قد و نمایه توده بدنی (BMI) در بار اول مراجعه و قندخون ناشتا، HbA1c ، میزان کراتینین خون، میکروآلبومینوری و میزان حجم و کراتینین ادراری 3 بار متوالی هر 2 ماه یکبار، بررسی شدند. بیماران دارای فشارخون بالای کنترل نشده، عفونت ادراری، نارسایی قلبی و هیپرلیپیدمی از مطالعه خارج شدند. یافتهها : شیوع نفروپاتی دیابتی 36درصد تعیین شد. همچنین درکل 3درصد بیماران دچار ماکروآلبومینوری بودند. از نظر سنی و جنسی و متغیرهای فشارخون سیستولیک و دیاستولیک و کراتینین بین دو گروه دارای نفروپاتی و عدم نفروپاتی مقایسه گردید که تفاوت آشکاری در این دو گروه وجود نداشت. از نظرBMI بین دو جنس تفاوت آماری معنیدار وجود داشت و زنان چاقتر از مردان بودند (P<0.05). میانگین مدت ابتلا به دیابت در گروه مبتلا به نفروپاتی دیابتی 1/8±4/12 سال و در بیماران با عدم ابتلا به نفروپاتی 5/5±1/9 سال بود که اختلاف معنیداری بین دو گروه دیده شد (P<0.05). اختلاف معنیداری در مقایسه بین دو گروه از نظر HbA1c و میزان FBS در طی سه بار اندازهگیری متوالی بهدست نیامد. همچنین اختلاف معنیداری بین دو گروه در مورد مصرف داروهای کنترل کننده قندخون دیده نشد. نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که نفروپاتی در این مطالعه در مقایسه با سایر مطالعات از شیوع بالاتری برخوردار است. اگرچه تفاوت آماری معنیداری بین دو گروه نفروپاتی و فاقد نفروپاتی از نظر افزایش مقادیر قندخون ناشتا، HbA1c و پرفشاری خون وجود نداشت.
خدابخش جوانشیر، دکتر محمدعلی محسنی بندپی، دکتر محسن امیری، دکتر اصغر رضاسلطانی، دکتر مهدی رهگذر،
دوره 12، شماره 1 - ( بهار 1389 )
چکیده
زمینه و هدف : اندازه عضله تعیین کننده مناسبی از عملکرد عضله است. نقش ویژهای برای عضله Longus Colli در ثبات ستون فقرات گردنی ثابت شده است. این مطالعه به منظور مقایسه اندازه عضله Longus Colli به وسیله اولتراسونوگرافی در افراد سالم و بیماران مبتلا به درد مزمن گردن غیراختصاصی انجام شد.
روش بررسی : این مطالعه مورد شاهدی روی 20 بیمار (10 مرد و 10 زن) مبتلا به درد دوطرفه گردن مراجعه کننده به کلینیک فیزیوتراپی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی و 20 فرد سالم (10 مرد و 10 زن) که هیچگونه ضایعه یا دردی در گردن نداشتند؛ در سال 1387 انجام شد. تصویربرداری به وسیله اولتراسونوگرافی از عضله Longus Colli در ناحیه 2سانتیمتر پایینتر از غضروف تیروئید در دو گروه مورد و شاهد انجام شد. سطح مقطع (سانتیمترمربع) و شکل عضله (تقسیم پهنابرضخامت) اندازهگیری شد. از آزمون آماری تی برای مقایسه سطح مقطع و شکل عضله در دو گروه به تفکیک سمت راست و چپ استفاده گردید.
یافتهها : سطح مقطع عضله Longus Colli سمت راست و چپ گروه شاهد به ترتیب 0.11±0.85 سانتیمترمربع و 0.12±0.86 سانتیمترمربع بود. این مقدار در سمت راست و چپ گروه مورد 0.11±0.76 سانتیمترمربع و 0.07±0.68 سانتیمترمربع به دست آمد که بهطور معنیداری بزرگتر بود (P<0.05). همچنین شکل عضله Longus Colli در سمت راست و چپ گروه شاهد به ترتیب 0.17±1.18 سانتیمتر و 0.19±1.16 سانتیمتر بود که نسبت به شکل عضله Longus Colli سمت راست و چپ گروه مورد که به ترتیب 0.25±1.50 سانتیمتر و 0.27±1.50 سانتیمتر به دست آمد؛ به طور معنیداری کوچکتر بود (P<0.05).
نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که سطح مقطع عضله Longus Colli در بیماران مبتلا به درد مزمن گردن در مقایسه با افراد سالم کوچکتر و شکل آن بزرگتر است.
تقی امیریانی، سیما بشارت، شهریار سمنانی، حمیدرضا جوشقانی، غلامرضا روشندل، عباسعلی کشتکار، محمدرضا کیایی، هانیه سادات میرکریمی، سیده زینب هاشمی نسب، آزاده زنده باد،
دوره 13، شماره 1 - ( بهار 1390 )
چکیده
زمینه و هدف : سلیاک یک بیماری ژنتیکی است که با التهاب مزمن روده کوچک مشخص میشود. بعضی از مطالعات ارتباط بین بیماری سلیاک با بیماری التهابی روده را مطرح کردهاند. آنتیبادی ترانس گلوتامیناز بافتی یکی از بهترین مارکرهای سرمی در بیماری سلیاک است. این مطالعه با هدف تعیین همراهی بیماری سلیاک با بیماری التهابی روده با استفاده از تیتر آنتیبادی ترانس گلوتامیناز بافتی انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه توصیفی 127 فرد مبتلا به بیماری التهابی روده که توسط پزشکان فوق تخصص گوارش به مرکز تحقیقات گوارش و کبد گلستان ارجاع شده بودند؛ از نظر بیماری سلیاک طی سالهای 87-1384 ارزیابی شدند. برای همه بیماران پرسشنامه تکمیل و تیتر آنتیبادی ترانس گلوتامیناز بافتی به روش الیزا اندازهگیری گردید.
یافتهها : از 127 نفر، تعداد 102 نفر برای نمونهگیری مراجعه کردند. میانگین سنی بیماران 36.2±15.2 سال بود و 48% آنان مرد بودند. کولیت اولسراتیو در 76 نفر (74.5%) ، بیماری کرون در 7 نفر (6.9%) و کولیت نامشخص در 19 نفر (18.6%) مشاهده شد. تیتر آنتیبادی ترانس گلوتامیناز بافتی (19.8 واحد/لیتر) تنها در یک مرد 46ساله با تشخیص کولیت اولسراتیو مثبت گزارش شد.
نتیجهگیری : نتایج این مطالعه نشان داد که ترانس گلوتامیناز بافتی در بیماران مبتلا به بیماری التهابی روده تفاوت معنیداری با افراد سالم نداشت و در این بیماران به عنوان یکی از تستهای معمول، قابل توصیه نیست.
محمدرضا مهدوی امیری، پیام روشن، نسیم یوسفیان، محمدطاهر حجتی، محمدباقر هاشمی سوته،
دوره 15، شماره 2 - ( تابستان 1392 )
چکیده
زمینه و هدف : هموگلوبینوپاتیها از بیماریهای ارثی شایع در سراسر دنیا است که بهواسطه جهش در ژن سازنده زنجیرههای هموگلوبین به وجود میآیند. تاکنون بیشتر از 1000 نوع نقص در ژن گلوبین شناخته شده است و هموگلوبین D یکی از انواع هموگلوبینوپاتی است که در آن جهش در موقعیت 121 بر روی زنجیره بتا رخ میدهد. این اختلال هموگلوبینی در غرب هندوستان، پاکستان و ایران شایع است. این مطالعه به منظور تعیین جهشهای هموگلوبین D به روش مولکولی در استان مازندران انجام شد روش بررسی : این مطالعه توصیفی آزمایشگاهی روی 51 بیمار دارای باند هموگلوبین D مراجعه کننده به مرکز تحقیقات تالاسمی دانشگاه علوم پزشکی مازندران و مرکز آزمایشگاهی تشخیص پزشکی فجر ساری طی سالهای 90-1389 انجام شد. در ابتدا دارا بودن باند در ناحیه S در بیماران توسط الکتروفورز به روش قلیایی و سپس دارا بودن باند هموگلوبین D تایید شد. سپس با آزمایشات مولکولی نوع هموگلوبین D به روش PCR-RFLP تعیین گردید. یافتهها : جهش beta121(GH4)Glu>Gln هموگلوبین D پنجاب در همه 51 بیمار مورد مطالعه مشاهده گردید. همچنین ژن معیوب دو نفر از نوع هموزیگوت بود. نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که همه بیماران با هموگلوبین D دارای هموگلوبین D پنجاب بودند.
رامین آذرهوش، تقی امیریانی، میترا رحیمی نژاد،
دوره 16، شماره 1 - ( بهار 1393 )
چکیده
زمینه و هدف : پولیپهای دستگاه گوارش شامل انواع غیرنئوپلاستیک و نئوپلاستیک یا پیشدرآمد کارسینوم هستند. با توجه به رابطه این پولیپها و سرطان و افزایش سرطانهای معدی - رودهای در سالیان گذشته؛ این مطالعه به منظور تعیین توزیع آناتومیک و هیستوپاتولوژیک پولیپهای دستگاه گوارش در گرگان طی ده سال انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی - مقطعی روی پرونده 290 بیمار با پولیپ دستگاه گوارش مراجعه کننده به مرکز آموزشی - درمانی پنجم آذر گرگان در سالهای 87-1378 انجام شد. پولیپ از طریق کولونوسکوپی – آندوسکوپی و بیوپسی تشخیص داده شده بود. اطلاعات دموگرافیک از پرونده بیماران استخراج شد و تشخیص هیستومورفولوژیک نمونهها تعیین گردید. یافتهها : 56.6% بیماران مرد بودند. 19.3% پولیپها در دهه شش زندگی بود. فراوانی هیستومورفولوژیکی به ترتیب شامل آدنوما (54.1%) ، هیپرپلاستیک (19.7%) ، التهابی (13.8%) و نوع جوانان (11.4%) بود. از بین پولیپهای آدنوماتو بیشترین فراوانی به نوع توبولار (63%) تعلق داشت و انواع ویلوس (19.1%) و توبولوویلوس (17.9%) در رتبههای بعدی قرار داشتند. 87.2% پولیپها در کولون و 12.8% در معده قرار داشتند. شایعترین محل درگیری آناتومیکی در رکتوم (30%) و سپس سیگموئید (26.1%) بود. نتیجهگیری : پولیپ آدنوماتو کولون فراوانترین پولیپ دستگاه گوارش است.
محمود موسی زاده، حسن اشرفیان امیری، رقیه واثقی امیری، عزیزاله دهقان، اصغر نظام محله، نرگس خانجانی،
دوره 16، شماره 2 - ( تابستان 1393 )
چکیده
زمینه و هدف : با توجه به روند افزایشی بروز سل خارج ریوی در ایران؛ این مطالعه به منظور تعیین الگوی اپیدمیولوژیکی این بیماری در استان مازندران انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی – تحلیلی روی پرونده 3313 فرد مبتلا به سل در شهرهای مختلف استان مازندران طی سالهای 1380 لغایت 1390 انجام شد. ابزار جمعآوری اطلاعات چکلیستی بود که با توجه به متغیرهای سن، جنس، سال ابتلا، منطقه سکونت و عضو مبتلا تنظیم گردید. یافتهها : 843 نفر (25.4%) مبتلا به سل خارج ریوی بودند. میزان بروز سل خارج ریوی به ازای هر واحد افزایش در سال، 4 درصد افزایش نشان داد (P<0.05). میانگین سن (20.6±42.8) مبتلایان به سل خارج ریوی بهطور معنیداری کمتر از مبتلایان به سل ریوی (21.2±48.7) بود (P<0.05). همچنین ابتلا زنان به سل خارج ریوی بهطور معنیداری بیشتر از مردان (P<0.05) و شانس ابتلا آنها به این نوع از سل 1.7 برابر مردان بود. عمدهترین عضو مبتلا به سل خارج ریوی، غدد لنفاوی (33%) ، پلور (18.9%) و استخوان (17.7%) بود. نتیجهگیری : روند بروز سل خارج ریوی طی سالهای 1380 لغایت 1390 سیر صعودی داشت و شایعترین عضو مبتلا به سل خارج ریوی غدهلنفاوی بود.
سیده نرجس مظفری چنیجانی، رامین آذرهوش، تقی امیریانی، غلامرضا روشندل،
دوره 16، شماره 2 - ( تابستان 1393 )
چکیده
زمینه و هدف : بهترین روش در برخورد با بیماران مبتلا به هماتوشزی یا خونریزی از رکتوم، کولونوسکوپی است. این مطالعه به منظور تعیین یافتههای کولونوسکوپیک و هیستوپاتولوژیک در بیماران مبتلا به هماتوشزی انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی - تحلیلی روی 117 بیمار (50 مرد و 67 زن) مبتلا به هماتوشزی مراجعه کننده به مرکز آموزشی درمانی پنجم آذر گرگان در سال 1389 انجام شد. اطلاعات دموگرافیک، سابقه پزشکی، نتایج کولونوسکوپیک و هیستوپاتولوژیک همه بیماران ثبت گردید. یافتهها : شایعترین یافته کولونوسکوپیک، هموروئید بود. شایعترین یافته در افراد زیر 43 سال بیماریهای التهابی روده و افراد بالای 43 سال آدنوکارسینوم بود (P<0.05). در بررسی هیستوپاتولوژیک شایعترین یافته کولیت اولسراتیو (22.2%) بود. شایعترین محل آناتومیک در افراد مبتلا به بیماری های التهابی روده رکتوسیگموئید بود. تمام موارد بیماریهای التهابی روده و سرطان در سمت چپ کولون یافت شد. نتیجهگیری : برای بررسی علل هماتوشری در افراد با سن کمتر از 42 سال سیگموئیدوسکوپی توصیه میشود و در افراد 43 ساله و بالاتر، انجام سیگموئیدوسکوپی یا کولونوسکوپی بایستی براساس شرایط بیمار صورت گیرد.
مرضیه پولادی، ایرج امیری، زهره علیزاده، فهیمه طالب زاده، یوسف عباسی، آمنه محمدی روشنده،
دوره 17، شماره 3 - ( پاییز 1394 )
چکیده
زمینه و هدف : کاربرد سلولهای بنیادی با مشکلاتی همچون پایین بودن بقای آنها بعد از تزریق به بدن و آپوپتوزیس همراه است که علت آن آماده نبودن سلولهای تزریق شده در مواجهه با عوامل توکسیک مانند هایپوکسی، تغییرات دمایی، استرس اکسیداتیو و فقرغذایی است. این مطالعه به منظور تعیین میزان تکثیر سلولهای بنیادی مواجهه یافته با هایپوکسی القاء شده توسط کلریدکبالت در موش صحرایی انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه تجربی سلولهای بنیادی از مغز قرمز استخوان 2 سر موش صحرایی 6 هفتهای از نژاد ویستار جدا شد. پس از 4 بار پاساژ، در پلیتهای 96 خانهای با مقادیر مختلف و در زمانهای 6 ، 12 ، 24 و 48 ساعت با کلریدکبالت به میزان صفر (کنترل) 5، 10، 20، 50، 70، 90، 100، 120، 150 و 200 میکرومولار کلریدکبالت تیمار شدند. برای ارزیابی تکثیر سلولی از روش MTT استفاده گردید. یافتهها : سلولهای بنیادی پس از استحصال از مغز قرمز استخوان در محیط کشت گسترش یافتند. همچنین کشت سلولها با مقادیر مختلف کلریدکبالت تغییری در مورفولوژی آنها ایجاد نکرد. پیششرطی کردن سلولها پس از 6 ساعت با دوز 120 میکرومولار، 12 ساعت و 24 ساعت با دوز 20 میکرومولار و در 48 ساعت با دوز 5 میکرومولار میزان تکثیر سلولی را بعد از مواجهه با هایپوکسی بهطور معنیداری افزایش داد (P<0.05). نتیجهگیری : هایپوکسی سبب افزایش میزان تکثیر سلولی در سلولهای بنیادی مزانشیمال میگردد.
سمیه کاظمی مجد، زهره امیری، فائزه جهان پور، فروزان رستمی،
دوره 18، شماره 4 - ( زمستان 1395 )
چکیده
زمینه و هدف : روشهای متعددی برای اندازهگیری تب در کودکان وجود دارد. این مطالعه به منظور مقایسه دقت روشهای مختلف اندازهگیری درجه حرارت بدن کودکان با تعیین نقطه برش تب انجام شد.
روش بررسی : این مطالعه توصیفی – تحلیلی روی 126 کودک 3 ماهه تا5 ساله بستری در بیمارستان کودکان مفید تبدار (63 نفر) و بدون تب (63 نفر) بر اساس تعیین درجه حرارت بدن به روش رکتال، انجام شد. درجه حرارت بدن کودکان از طریق سه روش اندازهگیری تمپانیک راست، تمپانیک چپ و زیربغلی ثبت، منحنی ROC (receiver operating characteristic) ترسیم و سه روش مقایسه گردید.
یافتهها : نقطه برش تب در روش زیربغلی 37.1 درجه سانتیگراد (حساسیت 92.1%، ویژگی 90.5%)، روش تمپانیک راست 36.9 درجه سانتیگراد (حساسیت 74.6%، ویژگی 84.13%) و روش تمپانیک چپ 37.3 درجه سانتیگراد (حساسیت 93.65%، ویژگی 84.13%) تعیین شد. میانگین درجه حرارت در روش زیر بغلی (0.77 درجه سانتیگراد)، تمپانیک راست (1.02 درجه سانتیگراد) و تمپانیک چپ (0.48 درجه سانتیگراد) پایینتر از میانگین روش رکتال بهدست آمد (P<0.05). همبستگی بین تمپانیک راست و چپ و زیر بغلی با روش رکتال به ترتیب 0.84، 0.894 و 0.925 تعیین شد (P<0.05). همچنین سطح زیر منحنی روشهای تمپانیک چپ و راست و زیربغلی به ترتیب 0.95، 0.87 و 0.965 به دست آمد
نتیجهگیری : روش تمپانیک چپ کمترین تفاوت میانگین را با روش رکتال داشت و از همبستگی مثبت خوبی با روش رکتال برخوردار بود. در نتیجه با توجه به سهولت اندازهگیری تب از طریق پرده تمپان گوش با رعایت نقطه برش تب میتوان از این روش استفاده کرد.
کوروش کاردر، محمد خادملو، مریم سفیدگرنیا امیری، مریم زرین کمر،
دوره 23، شماره 1 - ( بهار 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: اختلال وسواسی- جبری (Obsessive - Compulsive Disorder: OCD) یک بیماری عصبی – روانی است که این وسواسهای فکری یا عملی سبب اتلاف وقت شده و اختلال قابل ملاحظهای در روند معمولی و طبیعی زندگی، کارکرد شغلی، فعالیتهای معمول اجتماعی و یا روابط فرد با دیگران ایجاد میکنند. این مطالعه به منظور تعیین فراوانی اختلال وسواسی- جبری دانشآموزان دختر مقطع متوسطه شهرستان آمل انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی روی 342 دانشآموز دختر مقطع متوسطه با دامنه سنی 12 تا 17 سال مدارس شهرستان آمل در سال تحصیلی 98-1397 انجام شد. روش نمونهگیری بهصورت خوشهای و انتخاب تصادفی نمونهها بود. پرسشنامه وسواس فکری - عملی مادزلی (Maudsley) برای غربالگری و معیار تشخیصی وسواس عملی ، فکری یل – براون (Yale-Brown) برای تایید اختلال وسواسی- جبری استفاده شد.
یافتهها: غربالگری دانش آموزان نشان داد که 98 نفر (28.65%) دارای وسواس فکری – عملی بودند. بیشترین فراوانی به ترتیب مربوط به وسواس کندی و تکرار (37 مورد)، تردید - وظیفهشناسی (3۶ مورد)، بازبینی (35 مورد)، شستو شو (31 مورد) و در نهایت نشخوار فکری (12 مورد) بودند. از بین 98 دانش آموز غربال شده، با توجه به نمرات برمبنای پرسشنامه Yale-Brown، تعداد 67 دانش آموز مثبت بودند. شدت اختلال وسواسی – جبری در 37 مورد (55.22%) خفیف، 21 مورد (31.34%) متوسط و 9 مورد (13.43%) شدید تعیین گردید.
نتیجهگیری: در حدود یک سوم از دانش آموزان دختر دچار اختلال وسواسی – جبری بودند.
محمد فیاض، مهسا امیری رستکی، وحید تجری، سید مهران حسینی،
دوره 24، شماره 3 - ( پاییز 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: میزان زمان واکنش دارای پتانسیل قابل توجهی برای کمک به ارزیابی عصبی روانشناختی در انواع محیطهای مراقبتهای بهداشتی است. اندازهگیری تنوع زمان واکنش درون فردی از اهمیت ویژهای برخوردار است. زیرا تصور میشود که منعکس کننده اختلالات بیولوژیکی - عصبی است. این مطالعه به منظور تعیین تغییرات درون فردی زمان واکنش به محرک دیداری در دید دو چشمی و تک چشمی غالب یا غیر غالب انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی - تحلیلی روی 12 داوطلب با میانگین سنی داوطلبین 1.448±30.08 سال از بین دانشجویان و کارشناسان (5 زن و 7 مرد) دانشگاه علوم پزشکی گلستان طی سال 1400 انجام شد. زمان واکنش توسط دستگاه زمان واکنش دست ساخت شرکت دانش سالار ایرانیان به شکل خودکار و بر اساس زمان ارایه تحریک دیداری بر صفحه رایانه و عکسالعمل فرد یعنی فشردن دکمه دستگیرههای هر یک از دو دست ثبت گردید. آزمایش برای همه داوطلبین بین ساعت 10 تا 11 صبح انجام شد و شرکت کنندگان حداقل از 2 ساعت قبل از آن تغذیه نداشتند. پس از تکمیل آزمایشهای زمان واکنش برای هر داوطلب، نسبت به تعیین چشم غالب با روش hole-in-card اقدام شد.
یافتهها: در 4 داوطلب چشم غالب چپ و در بقیه داوطلبین چشم غالب راست بود. بین دو جنس از نظر چشم غالب تفاوت آماری معنیداری مشاهده نشد. تعداد زمانهای واکنش ثبت شده در دید تک چشمی راست 902 مورد، تک چشمی چپ 911 مورد و دید دو چشمی 893 مورد بود. میانگین زمان واکنش در دید تک چشمی راست 3.410±306.81 ، تک چشمی چپ 3.339±304.28 و دید دو چشمی 4.569±312.95 و دامنه زمانهای واکنش در این سه حالت بهترتیب بین 194 تا 1750، 178 تا 1587 و 155 تا 1797 هزارم ثانیه تعیین شد. تغییرات درون فردی زمان واکنش در مورد چشم غالب چپ و دست چپ به ترتیب در مقایسه با چشم غالب راست و دست راست اختلاف آماری معنیداری داشت (P<0.05). تفاوتی بین زمان واکنش دید تک چشمی راست، تک چشمی چپ و دید دو چشمی مشاهده نشد.
نتیجهگیری: همسویی سمت غالب چپ در چشم و دست واکنش سریعتری نسبت به سمت غالب راست در چشم و دست دارد. مکانیسم این پدیده ممکن است با فرایند کلی تعیین کننده نیمکره غالب چپ در تقریبا 90 درصد جمعیت مرتبط باشد.
مریم اسماعیل پور، سیما بشارت، تقی امیریانی،
دوره 25، شماره 2 - ( تابستان 1402 )
چکیده
زمینه و هدف: روش تشخیص بیماری التهابی روده (Inflammatory Bowel Diseases: IBD) با کولونوسکوپی، نمونهبرداری و یافتههای هیستوپاتولوژیک است. کالپروتکتین مدفوع تستی است که برای ارزیابی میزان التهاب در روده و دستگاه گوارش استفاده میشود. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط بین سطح کالپروتکتین مدفوع با یافتههای کولونوسکوپی در مبتلایان به کولیت اولسراتیو مراجعه کننده به کلینیک گوارش مرکز آموزشی درمانی شهید صیاد شیرازی گرگان انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی تحلیلی روی 100 بیمار مبتلا به کولیت اولسراتیو مراجعه کننده به کلینیک گوارش مرکز آموزشی درمانی شهید صیاد شیرازی گرگان طی سال 1399 انجام شد. بیماران یک روز قبل از پروسه (درست پس از شروع مصرف دارو برای پاکسازی روده) نمونه مدفوع خود را جمعآوری کردند. پاکسازی روده با استفاده از تجویز محلول پلی اتیلن گلیکول محلول در آب انجام شد. میزان فعالیت بیماری کولیت اولسراتیو با استفاده از disease activity score اندازهگیری و امتیاز بیشتر یا مساوی 5 به عنوان بیماری فعال در نظر گرفته شد. بیماران برحسب محل درگیری به دو دسته کلی، درگیری گسترده (extensive) یا پان کولیت و درگیری سمت چپ تقسیم شدند. نمونههای مدفوع برای کالپروتکتین در یک آزمایشگاه واحد با استفاده از یک کیت تجاری در دسترس (Calprest- EuorociationspA.Trieste) در مقادیر کمتر از 50 میکروگرم بر گرم طبیعی ارزیابی شد و ارتباط بین میزان سطح کالپروتکتین مدفوع با یافتههای کولونوسکوپی بیماران مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: میانگین مدت زمان ابتلا 4±3.1 سال در محدوه زمانی 14-1 سال بود. سطح کالپروتکتین مدفوع در 16 بیمار کمتر از 50 میکروگرم بر گرم تعیین شد. میزان سطح کالپروتکین با سن و جنس ارتباط آماری معنیداری نداشت. براساس یافتههای کولونوسکوپی 84 درصد بیماری فعال داشتند. بیشترین محل درگیری (60 درصد) در سمت چپ بود. میزان سطح کالپروتکتین مدفوع در افرادی که در فاز فعال بیماری بودند؛ به طور معنیداری بیشتر از حالت بهبودی و نیز در حالت severe بیشتر از remission بود (P<0.05). بین میزان سطح کالپروتکتین مدفوع با محل درگیری، وسعت درگیری بیماری و طول مدت بیماری ارتباط آماری معنیداری یافت نشد.
نتیجهگیری: سطح کالپروتکتین مدفوع در بیماران مبتلا به کولیت اولسراتیو منطقه ما ارتباط معنیداری با شدت و فعالیت بیماری داشت.
رامین آذرهوش، رحیم جرجانی، علی امیری،
دوره 26، شماره 2 - ( تابستان 1403 )
چکیده
همانژیوم کاورنوس کلیه یک تومور نادر و خوشخیم است. موردی که گزارش میشود مردی 44 ساله بود که به طور اتفاقی در سونوگرافی شکم و لگن تودهای در وی شناسایی شد. در بررسی CT-scan، کارسینوم سلول رنال مطرح شد. با شک به بدخیمی، عمل رادیکال نفرکتومی انجام شد. براساس بررسیهای پاتولوژیک شامل هیستوپاتولوژی و ایمونوهیستوشیمی تشخیص نهایی همانژیوم کاورنوس داده شد. این تومور ماهیت خوشخیم دارد و فالوآپ بیمار به شکل کنترل سونوگرافی سه ماه بعد از عمل جراحی انجام شد. این گزارش مورد بهخاطر جالبتوجه بودن شباهت بالای این تومور به لحاظ بالینی و رادیولوژی به کارسینومهای کلیه، ارایه شد.